2723

محدود کردن و کنترل کردن همسر

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 498 بازدید 1 تبادل تجربه

با سلام من حدود ۷ سال است ازدواج کردم ۵ سال اول زندگی خوبی داشتم اما الان ۲ سال هست که با شوهرم به مشکل برخوردم اوایل هم مرد سخت گیری بود ولی در این دو سال به اوج خودش رسیده من اوایل خیلی شوهرم رو دوست نداشتم و خودش هم میدونه ۱سال قبل به من گفت اجازه نداری خونه خواهرت بری منم نرفتم و گفت تو شوهرخواهرت رو دوست داری اما بعدها انکار کرد حرفش رو  و گفت من فقط میخوام ببینم حرف من رو گوش میدی یا نه. تازگی ها باز من رو میبرد خونه خواهرم . اما حالا باز میگه نرو خودش هم نمیاد از باجناق و از کل خانوادت بدم میاد چون باهم دعوا کرده بودن و قهر بودن

و خانوادم دخالت کردن خودش هم باعث شد دخالت کنند

حالا من ازتون میخوام چکار کنم شوهرم بهم اعتماد کنه؟ خب من رفتارهایی هم داشتم که باعث شده بهم شک کنه و من تا ۶ سال اول زندگی عاشق شوهرم نبودم تازگی ها تونستم دوستش داشته باشم و از دهنم پرید این موضوع و خیلی باعث ناراحتیش شده بود 

اگه یه ضعف ازم ببینه در مورد حجاب و نماز و قرآن و اینترنت خیلی گیر میده 

چکار کنم این که بهم بگه خونه خواهرت نرو اذیت میشم کلا این که بخواد کنترلم کنه بدم میاد قبلا موبایلم رو یه دفعه ازم میگرفت دو روز بهم نمیداد قفلش میکرد 

یا میگفت با خواهر خودش حرف نزنم کلا یکم کنترل گره بعضی وقت ها که در این دوسال بخاطر بحث های شدیدی که با هم داشتیم بیشتر شده


اطلاعات تکمیلی

سن ۲۶ جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام به شما خانم عزیز


مطالبتون رو خوندم و متوجه ناراحتی و نگرانیتون از مسائل پیش آمده شدم اما از توضیحاتتون اینطور برداشت میکنم که هنوز خود شما در مورد احساستون به همسرتون دچار سردرگمی هستید چرا که در جایی ذکر کردید که ۶ سال اول زندگیتون همسرتون رو دوست نداشتید و در ۱ سال اخیر هست که به او علاقه مند شدید و از طرفی ۵ سال اول زندگیتون مشکلی نداشتید و ۲ سال اخیر هست که اختلافتون بیشتر شده و شرایط سخت تر شده، ببینید این اطلاعات یه جورایی با هم در تناقض هست از این جهت که در سالهای اولیه که مشکلات کمتر بوده شما خیلی به همسرتون علاقه مند نبودید و در سالهای اخیر که سختگیریها و بهانه گیریها بیشتر شده و احساس کنترل بیشتری رو از سمت ایشون دارید علاقه تان به ایشون بیشتر شده و خوب هست که در این مورد تامل بیشتری داشته باشید.

و مورد بعدی اینکه شما این حستون رو به همسرتون ابراز کردید به مردی که شما رو کنترل میکند و رفتارهایی دارد که نشان از عدم اعتماد و یه جورایی      ناامنی عاطفی دارد، پس این صراحت و صداقت در ابراز احساس شما نه تنها کمکی نکرده بلکه احساس ناامنی و بی اعتمادی رو در ایشون بیشتر هم کرده. خیلی وقتها همه چیز رو نباید گفت.☺

همونطور که قبلا هم اشاره کردم کنترل زیاد و بدبینی، بیشتر از یک احساس ناکافی بودن، عدم اعتماد به نفس ارزشمندی و احساس ناامنی عاطفی نشات میگیرد بنابراین در خصوص این افراد، توجه و محبت کردن به هنگام، ارزش قائل شدن و تایید کردن نکات مثبت و مورد تشویق قرار دادن رفتارهای مثبت خیلی میتونه کمک کننده باشه.

مورد دیگری که از مطالبتون برداشت کردم این بوده که افراد دیگری مثل خانواده حالا خواهر یا پدر و مادرتان در زندگی شما نقشهای پررنگی داشته اند و این زمانی اتفاق می افتد که شما شرایط را برای ایفای نقش آنها محیا میکنید، خوب است که اگر به همسرتان و زندگی با او علاقه مند هستید کمی بیشتر در این مورد تامل و تعمق کنید و حضور خودتون رو در برابر مسائل زندگیتون پررنگ تر کنید و فعالانه تر در این جهت قدم بردارید. توجه داشته باشید که احساس خانواده شما نسبت به همسرتان با احساس شما نسبت به ایشون بسیار متفاوت هست و بنابراین تصمیمات و قضاوتها هم میتونه متفاوت باشه. پس مدیریت زندگیتون رو بیشتر خودتون به عهده بگیرید و برای راهنمای گرفتن از افراد متخصص کمک بگیرید.

در خصوص رفتارهای کنترل کننده و بدبینی های همسرتون تا جایی که آسیبی متوجه شما نباشد میشود با اطمینان بخشی و ابراز محبت و توجه و اختصاص وقت بیشتر به ایشون و درک و همدلی بیشتر ایشون، موجبات تغییر را فراهم کرد. توجه داشته باشید که به موازات این تلاشها، شما هم لازم است این احساسات ارزشمندی و مفید بودن و اعتمادبه نفس بیشتر را تجربه کنید و نتیجتا احساس رضایتمندی بیشتری برای هر دو نفر شما حاصل شود.

انشالله که موفق باشید و ایام به کامتان باشد☺

 

تجربه شما

login captcha

سلام خانم پریناز پناهی 

ممنون بابت پاسخ گویی تون 

شوهرم اعتماد بنفس خیلی پایینی داره و خیلی وقت ها با تشویق من پیشرفت کرده که خودش هم میگه اگه تو بهم روحیه نمیدادی نمیتونستم 


@ماماالساااا
چقدر عالی که تونستید در بعضی زمینه ها تاثیر مثبت بر همسرتون داشته باشید👌