خیانت

63 بازدید

سلام

خسته نباشید

من چند وقتی بود درگیر ترک الکل در همسرم بودم.. که نم نم تو ماشینش سیگار پیدا میکردم و مشکوک شدم که نکنه سمت مواد رفته باشه.. تو این سایت با نحوه ضبط صدا به صورت مخفیانه با گوشی شوهرم رو یاد گرفتم و چند بار صداشو ضبط کردم و متوجه شدم شوهرم فیلمهای بد با دوستاش بدون خجالت نگاه میکنه.. روز بعدتو صداهای ضبط شده دیدم شوهرم با دوستش رفتن ساعت سازی و ساعتی که به دروغ به من گفته بود از دست فروش خریده رو برده تعمیر..لابه لای حرفهایی که با دوستش میزد فهمیدم که شوهرم الکل رو ترک نکرده بلکه صبح ها میخوره و تا شب که بیاد خونه بو و مستی از بین میره..ودوستش ازش میپرسه سیگارت چه مارکیه که فهمیدم میگفت سیگارها مال باباشه دروغه ..بعد شوهرم با دوست مجردش حرفهای ناجور به عابرها میگن و میخندن و شوهرم به دوستش میگه فلان خانم و بیارم برای رابطه..‌ دو نفری با یک خانم..ولی زود میگه ولش کن اون خیلی بدهیکله و یه بار خواستم رابطه از پشت داشته باشم که فلان دوستم گفت نه از جلو.. یعنی اون رابطه هم دو تا دوست همزمان با یه خانم جلوی هم..اون دوستش رو میشناسم که تا سال پیش به خانمش خیانت میکرد..

وسط حرف شوهرم دوستش میگه صبر کن اگر رفتیم فلان شهرستان من یکی رو میارم برای رابطه..

شوهر من اصلا تنها مسافرت نمیره‌‌..

میرن ساعت فروشی و میان بیرون شوهرم میگه اون خانم چادریه چی شد اگر بتونم مخشو بزنم میریم سفر منم راحت میشم.‌.سفری که قرار نیست بره و الکی خودشو قاطی میکنه..بعدم به یه نفر بوق میزنه طرف نگاه نمیکنه اینم میگه چرا نگاه نمیکنن یعنی انقدر زشتیم..

من سر این موضوع دعوا کردم و صداشو گذاشتم گوش داد و رفتم قهر..

اینم هاشا کرد و گفت خالی میبستم و ببخشید و ادم میشم و الکل و سیگار رو ترک میکنم و قول میدم نمازمم بخونم و.. ازین وعده ها..

تمام مقدسات رو قسم میخورد دست روی قران میذاشت مرگ پدر و مادرشو بچه ها رو قسم میخورد که خالی میبسته برای رفیقش..

در همین حین که من قهر بودم صداش تا فردای دعوا ضبط شده که بعد رفتنم سیگار میکشیده و از خونه بیرون نرفته و فرداش تو محل کار همکارش میگه چی شده؟ اینم میگه با فلانی هرچی حرف زدم زنم شنیده ..میپرسه چی گفتی.. شوهرم میگه با یه خانم منو فلانی (دوست مجردش)رابطه داشتیم  تپلی بود اونو برای هم تعریف میکردیم خانومم شنیده..میخوام توبه کنم ..بعد به همکارش میگه شنیدی میگن گناه رو ترک کنی صد برابر زیرشو میکشی و تاوان میدی..همکارش میگه گردن نگیر اینم میگه اره هیشکی نمیتونه گردن من چیزی بندازه فقط چون صدامو ضبط کرده اگر زنم برنگرده به مادرم و بقیه چی بگم..همکارش هم میگه باید التماس کنی و گردن نگیر..

خود من به کسی نگفتم چی شده فقط تا حدودی به مادرم فهموندم که قهرم با دلیل موجه و به خواهرشوهرم که با هم خوبیم گفتم که رفتم قهر ولی نگفتم خیانت چون با چشمام ندیدم ولی یه جوری گفتم که شک کرد پرسید چی شده که با دوتا بچه قهر رفتی نکنه خیانت کرده..منم هیچی نگفتم‌‌...

خانواده شوهرم از ترس آبروشون بر خلاف همیشه که بد منو میگفتن تو اون چند روز قهر ،مدام از خوبیهای من به شوهرم گفته بودن که شوهرم شرمنده بشه ولی نپرسیدن چرا قهر رفتم..مادرمم تا حدودی که فهمیده بود سر بسته بهم فهموند که توانایی مالی برای قبول کردن منو و بچه هام ندارن و یه جورایی بیرونم کردن ولی مودبانه.. منم چاره ای جز برگشت نداشتم و شوهرم گفت حرفایی که زده خاطره پسرعموش بوده که این از طرف خودش برای خودنمایی به دوست مجردش گفته و گفت اگر بخوای زنگ میزنم پسرعموم تعریف کنه گوش کن ولی به زنش نگو..

من قبول نکردم زنگ بزنه.. چون وجدانم اجازه نداد آبروی طرف پیش من بره و دلیل کافی برام نبود که از کجا معلوم هم پسرعموش با اون زن بوده باشه هم اینو دوست متاهلش..

بهش گفتم حتی اگر قضیه این خانم دروغ هم باشه چرا به خانم ها بوق میزدید و چرت و پرت میگفتید..چرا گفتی یه خانم چادری هست باید مخشو بزنم میگه شوخی کردم بوق زدنها هم برای مسخره بازی بوده میگم تو متاهلی یعنی چی اخه میگه توبه میکنم الکل رو هم ترک میکنم سیگارو ترک میکنم نماز میخونم و..

شوهرم قبلا خیلی بددل و بد دهن بود و بهم زیادخوبی نمیکرد.. با خانوادم خیلی سرد و بد بود..

میگه دلیل همه بدرفتاریهاش تو این سالها به خاطر اینه که، من تو مجردی یه بار شیرینی خورده به هم زدم..من اول اشنایی به شوهرم کامل همه چیو گفته بودم گفت براش مهم نیست و نامزد کردیم ولی بعدش از فامیلمون پرس و جو کرده بوده و اونا هم چون منو برای پسر خودشون میخواستن کلی چرت و پرت گفته بودن..اینم از من سرد شده..

شوهر من تو مجردی هر خطایی کرده.. ولی گذشته اون به من مربوط نمیشه.. حتی میگه چند روز زندان رفته بوده که اصلا موقع اشنایی به ما نگفتن..من این پنهانکاری رو بخشیدم..

نزدیک یک هفته است برگشتم خونه..

میگه از وقتی فهمیدم حرفای فامیلتون دروغه از کارهام پشیمونم.. دیگه بد دلی نمیکنه اجازه میده برم بیرون ،پول میده برم برای خودم خرید کنم،تو کارها کمک میکنه..

من نمیتونم باور کنم که خیانت نکرده و سوء تفاهم.. دو روزه الکل نمیخوره و علایم ترک رو داره..سیگار هم میگه نکشیدم..

همش قسم میخوره که خیانت نکرده و اینکه به همکارش گفته گناه رو ترک کرده گناهی در کار نیست و قبل من هم با کسی رابطه نداشته..

حال روحیم خوب نیست..

نه میتونم حرفاشو باور کنم و فرصت جبران بدم نه میتونم برم.. جایی ندارم بچه هام کوچیکن شغل و درامدی ندارم

تو زندگی انقدر راحت دروغ گفته و قسم الکی خورده نمیتونم اعتماد کنم..

همش میترسم این کاراش هم فیلم باشه برای خریدن آبرو..

از طرفی مریضه..سرطان پروستات داره..هی میگه من میمیرم راحت میشی فقط تو این مدت که زنده ام با بچه بازی آبرومو سرهیچی نبر..بچه هامو ازم دور نکن..

به نظر شما من چیکار کنم

اطلاعات تکمیلی

سن ۳۰ جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
! سوال در انتظار پاسخ است .

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha