دیوانم کرده
از خواهراش متنفرم
هر جا تونستن پشت سر خودمو شوهرم صفحه گذاشتن
الان ب زور داره شوهرمو میبره خونه یکیشون ک وسیله برداره از خونش
میگم شوهر منو نبر، میگه مگه خواهر من چیکار کرده؟ منم گفتم بار ها همه ی فامیلو دعوت کرده ب من زنگم نزده، میگه تو چن بار اونو دعوت کردی خونت!اخه من کیو تو عمرم دعوت کردم ک این ج...ه خانومو دعوت نکردم؟ ب اندازه ی یه قطار برام صفحه چیده، شوهرمم میدونه، خوشش نمیاد بره اونجا
بخدا این مرد منو روانی میکنه آخرش، الانم نشسته داره واس مامانم غر میزنه ک فلانی(من) گ...ه میخوره با من اینجوری حرف میزنه