ماهی۳۳
عضویت :
1402/10/25
زن
درج نشده است
آدمیزاد تو یه سنی، یه قبر میکنه، آرزوهاشو میریزه توش و میشینه به نگاه کردن. باور کنید حال سوگواریام نداره. بهتزده به مرگ آرزوهاش زل میزنه. گیج و منگ. میدونه هم که دیگه نمیشه. به قول فروغ؛ «چه میشود کرد؟ مگر میشود دنیا را پاره کرد و از تویش خوشبختی درآورد؟ همین است که هست»