تنها خواهرم .تنها کسم .۷ ماهه سرطان خون ازنوع وخیمش گرفته قراربود اینماه اخرین شیمی درمانیش باشه .واسه زدن امپول نخاع بردیمش دکتر ولی اونجا حالش بدشد باپای خودش اومد نشست تو ماشین ولی بعد دوروز بغلش کردیم گذاشتیمش روتخت اورژانس بیمارستان .اونجا قرارشد ک خواهرناتنیم دوروز بمونه پیشش من بخاطر بچم ۱سالشه ک باهیشکی نمیمونه بیام شهرخودمون(بیمارستان خصوصی مشهد بستریش میکنن هربار چون شهرخودمون نداره) تا بازبرگردم بعداینکه مااومدیم بردنش ای سی یو گفتن عفونت کل بدنشو گرفته 😭😭😭😭این دوروز که باهاش بودم هی میگف دلم دردمیکنه نگو شکمش عفونت کرده دکترا گفتن ۳۰ درصد امکان موندنش هست یه دختر۵ ساله داره .ومن و مامانم ک جز اون دیگه هیچ خواهر برادری ندارم ...از وقتی برگشتم چشام هنوز خشک نشده ازاشک..امشب داداشم گف براش ایزی لایف گرفتن😭😭😭😭😭😭اخه چرا خدا ؟خواهرمن اینقدر خانوم بود تموم فامیل عاشقش بودن ازتصورش دارم دیوونه میشم