بچه ها نگید پدر و مادرن و فلان و بهمان. من حوصله مهمون بیشتر از یک وعده رو ندارم.هرکی میخواد باشه. مادر خودمم ک میاد تازه همه چیزو خودش میپزه و میشوره و می‌یابند و اصلا کاری ب من نداره؛ باز حوصله نمی کنم دوست دارم بعد دو روز بره! الان بابا مامان همسرم ده دوازده روزه اینجان!!! خدا شاهده ک زیر دلم و کمرم درد میکنه دیگه! دلم میخواد فقط صبح تا شب دراز بکشم. ضمن اینکه من ی دختر سه ساله هم دارم که مدام باید ترو خشکش کنم. بعد مادر همسرم هر از گاهی نمیفهمه چی از دهنش در میاره یه مزخرفی میگه میره رو اعصابم. برا همین من ب محض ناهار و شام دادن و جمع و جور کردن ظرفا میرم تو اتاق پتو میکشم روم ک بفهمه حوصله نشستن پیشش و گوش دادن ب حرفا و خاطره های تکراریشو ندارم. باور کنید مامان خودم تا حالا اینکارو نکرده ولی اگر چتر شه خونه عروسمون من ب شدت دعواش میکنم. دست خودمم نیست دیگه!! من حال و حوصله مهمون از یک روز بیشتر رو‌ندارم بخصوص ک این بنده خدا( مادر همسر) نه خواب داره نه اروم!!!!! مثلا من دیدم خوابم نمیبره ۶ صبح پاشدم ناهار اماده کنم ک بعدش تا ظهر بچپم رو تختم. یدفعه دیدم تو تاریک و روشن خونه عین جن ظاهر شد بالا سرم!!!!!!!!! ما تهرانیم و اونا از رشت میان. فاصله چهار ساعته. نگید حالا پدر مادرن و برکت میارن و فلان. من نه اون برکتو میخوام نه این کمر درد و پریود شدن زودتر از موعد رو و درست یا غلط تصمیم دارم بعد رفتنش حالا حالاها جواب تلفنشو ندم چون واقعا حوصلشو ندارم و میخوام آرامشم در اولویت باشه.اینم بگم ک همسرمم باهام کاملا همنظره و واقعا از کار ک حال و حوصله نداره و کاملا تو تیم خودمه!! یعنی با مامانش اصلا تفاهم ندارن دوساعت باهم صحبت کنن!!!
ببخشید پرچونگی کردم عزیزای دلم. درد دل بود فقط
