تو تاپیک قبلی گفتم که خواهر نامزدم روزگار منو سیاه کرده....
نامزدم خیلی آرومه....
کلا پسر سربه زیر و نجیبیه و تا کسی بهش ظلمی نکنه کاری به کار کسی نداره... کلا آدم دعوایی نیست...
خواهرش ۱۲ سال ازش بزرگ تره و خبر مرگش یه ساله طلاق گرفته... الان یه ساله خواهره اومده خونه باباش و همه هم ازش حساب میبرن...
کلا یه جوریه... مثل خواهرشوهر های سلطه طلب زمان قاجاره😅
تا حالا چند بار سربه سر من گذاشته و جلوی نامزدم منو ضایع کرده...
تو تاپیک قبلی گفتم که امروز به نامزدم پشت تلفن گفتم تکیلفشو روشن کنه...
نامزد بیچاره منم برای اینکه دلم نسوزه و دلخور نشم....😭😭😭
منم پشت گوشی به نامزدم گفتم تکیلفشو روشن کنه و بهش بگه که دیگه حق نداره نازک تر از گل به من بگه وگرنه نامزدم میدونه و اون....
نامزدم هم گفت یه دقیقه تلفن رو قطع نکن...
همینطور که تلفن رو قطع نکرده بود رفته بود اینو گفته بود بهش تا بلکه من دلخوری م تموم شده....
بعد صدای خواهرش اومد که گفت الان آدمت میکنم...
یه دفعه تلفن قطع شد...
دو ساعت بود نامزدم جواب نمی داد...
آخرش هم بعد دوساعت که گوشیشو جواب داد با بغض بهم گفت آخه این چه کاری بود کردی و قطع کرد...😭😭😭
بچه ها اگه هستین بقیه شو بگم براتون که چی شد؟؟؟