بعد یروز سر زده رفتم خونه ی دختره گوشی دستش بود روی تخت لم داده بود لنگاش رو داده بود بالا تکیه به دیوار، داشت تلفنی با همسرم حرف میزد منو که دید جا خورد قطع کرد گفتم یلحظه گوشی رو میدی کار دارم که فرصت نکنه بره حذف کنه چیزی رو، ولی اکثرا پیامهارو حذف کرده بود بجز چندتا، که از همون چندتا فهمیدم چه اتفاقاتی افتاده .... داااااغون شدم دیدم همون موقع حدود نیمساعت با تلفن داشته میحرفیده داااااغون شدم هیچی نگفتم زدم بیرون فقط توی خیابون راه میرفتم و گریه میکردم
فرصت هاي زيادي خواهي داشت عجله نكن يه مدت باهاش باش تا بيشتر بشناسيش
به نظر من این پسره به درد نمیخوره همین و بس
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
