یه عمه دارم زیاد از حد پز ۲تا پسرشو میده.یه پسرش رفت تو یه شرکت استخدام شد وای این دهن هممونو سرویس کرد از بس گفت پسرم مهندس شده کل فامیل باور کردن مهندسه بعد ماشین پسرعمم یه پراید داغون من همش میگفتم اگه مهندس خب چرا ماشینشو عوض نمیکنه
بعد امشب سر حرف شده بود یکی که باهاشون اشناس بهم گفت که پسرعمت خودش بهم گفته من اصلا استخدام رسمی نیستم قراردادی کار میکنم کارشم اینه باید پشت کامپیوتر بشینه فکرکنم تبلیغ کنه حقوق پایش ۶تومنه و با اضاف کاری حتی جمعه ها هم میره به زور ۸_۹ تومن میدنش از ۵صبح میره تا ۷عصر.واییی خیلی حرصم گرفته اخه همین پسر عمم اینقد ادم مسخره و گند اخلاقیه کل فامیل رو مسخره میکنه هیچکس رو به چشم نمیبینه و پشت سر همه فیلم درمیاره حتی یه بار به من گفت شوهرت مگه کیه (منظورش یعنی شوهرت ادم خاصی نیست و من قبولش ندارم)در حالی که همسر من از همه نظر بهتر از این بیشعوره فقط ما فکرمیکردیم مهندسه اقا میگفتیم هیچکس به گرد پاش نمیرسه😐😐
اسی تحصیلاتت چیه؟ ببخشیدها برام سوال شد اخه مهندس یعنی رشته لیسانس رشته های مهندسی هر ...
وااای خدا الان اینجا تحصیلات من مهم شد؟اصلا اره من بیسوادم فرق مهندس رو نمیدونم یعنی کلا فقط میخاید بگردید یه چیز بگید درحالی که تو تمام جملاتم گفتم که پز میدادن استخدام رسمی شده و تو فلان بخش داره کار میکنه حقوقش روی ۲۰ میلیونه درحالی که همشووونو دروغ گفته نه استخدامه نه تو اون بخشی که میگفت کار میکنه منظور من از مهندس یعنی همین که کل فامیل رو روانی کردن از،بس گفتن داره فلان بخش کار میکنه و همه رو مسخره میکنن.
حالا من میپرسم چه ربطی داشت که بگی تحصیلاتم چیه؟اخه سوال شد برام مثل خودت!!!
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
دلم سوخت برای تحصیل کرده هایی که تو ایران موندن همون مهندس بره خارج دوهزار دلار ماهی درامد دا ...
آره والا. نصف جوونها الان باور کن رشته های مهندسی میخونن ولی چی... تا باباتو کسی نشناسه جای خوب کار نمیدن.
ولی انگیرت نپره. خدابزرگه. شاااید یه روزی اوضاع درست شه
به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هرجا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم. گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند. و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشدجون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه تو بحث کردن دانش و ادب مهمه
بابا من چی میگم شماها چی میگید من دارم میگم دروغ گفته همرو مسخره میکنه به همه تیکه میپرونه م ...
خودتم محکوم کردی به حرفی که بقولت ماها نزدیم
به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هرجا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم. گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند. و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشدجون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه تو بحث کردن دانش و ادب مهمه
آره والا. نصف جوونها الان باور کن رشته های مهندسی میخونن ولی چی... تا باباتو کسی نشناسه جای خوب کار ...
حیف نیست بخدا بشینی درس بخونی با هزار امید و آرزو اخرشم مجبور بشی مهاجرت کنی اغلب به هر کیم میگم رشته کامپیوتر میگن بدرد نمیخوره🤦🏼♀️معلمی خوبه والا اطرافیانم داریم معلمن راضی نیستن
گاهی وقت ها دادن شانس دوباره به آدم ها مثل دادن یک گلوله اضافه است چون باشلیک اول نتونستن تو رو از پا دربیارن:).🙂
افرادی که مثلا تحصیلکرده هستن از منی که خودم هیچجا مرتبط با درسی که خوندم کار پیدا نکردم درمورد مدرک تحصیلیم میپرسن! منم گفتم حرفایی گفته و تو فلان بخش دارم کار میکنم که الان معلوم شده همشون دروغن بعد یه سریا یه ماجراها و منظورا در میارن از حرفت که شاخ درمیاری
حیف نیست بخدا بشینی درس بخونی با هزار امید و آرزو اخرشم مجبور بشی مهاجرت کنی اغلب به هر کیم میگم رشت ...
هیییی عزیزم
تو کارخونه ها چقدر کارگر هستن که ارشد دارن ولی بخاطر یه لقمه نون...انقدر دیدم از این موارد. باز معلمی برای خانمها خوبه ولی برای آقایون حتما یه شغل دومم باید باشه یا کلاس خصوصی چیزی
چی بگم. فقط خدا کمک کنه
به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هرجا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم. گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند. و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشدجون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه تو بحث کردن دانش و ادب مهمه
امیدوارم این وضعیت درست بشه داره ناحقی بهشون میشه😢
ان شاالله.
به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هرجا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم. گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند. و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشدجون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه تو بحث کردن دانش و ادب مهمه
اینکه خوبه لااقل ایرانه ببین دخترخاله شوهرم یه دانشگاه ازین تولید ک اعتبارشم از پیامنور کمتره داره درس میخونه به خدا ک نمیدونم حتی چ رشته ای مامانش گفت دخترمو بورسیه کردن بره کانادا مجانیدرس بخونه من گفتم نه دلم براش تنگ میشه
خالا فک کن بورسیه هم قابل قبوله اما کانادا؟؟؟؟؟از کی تاحالا کانادا دانشجوی ایرانی ازطریق دانشگاه ایرانی بورسیه میکنه ینی دروغ های میگن ک دلت نمیاد باور نکنی
قد170وزن هدف۶۸کیلو وزن اولیه۸۴کیلو بعداز دوهفته فعلا۸۲کیلو من میتونم😎😎 قراره هرماه بعداز وزن کشی وزن جدیدم رو ثبت کنم شمایی ک امضامو میبینی اگر نکته ای داری ب درد لاغری بخوره مرسی میشم برام بگی