سیاست و مهارت های حفظ زندگی

ببین اینکه وقتی با آرامش باهاش صحبت می کنی جواب نمیده این خیلی خوبه. یعنی داره به حرفات فک می کنه. 

یادت باشه هرگز با داد و بیداد یا با خشونت باهاش رفتار نکن چون نتیجه عکس میده.. چون مردها رو هر چه قدر تو بخوای از خانوادشون دورش کنی و اونا متوجه قصدت بشن ، بدتر خیلی بیشتر از قبل نزدیکتر میشن بهشون.. پس سعی نکن زورش کنی تا اون جور که می خوای رفتار کنه.. 

خب هر وقت اعتراض کرد بهش بگو اشکال نداره براش انجام بده کاری رو که خواسته، بالاخره برادرته اما کاش همونقدر که تو حس برادری نسبت بهش داری اونم داشت.. کاش اونم بیشتر حواسش باشه که اینقدر ازت توقع نداشته باشه و کار نخواد.. درک کنه که تو هم برای وقتت برنامه ریزی داری واسه خودت..همین.. دیگه ادامه نده. 

فقط بزار یه مدت در مورد حرفات فک کنه. کوتاه حرف بزن ولی جای فکر کردن بهش بده ، بعد سکوت کن.. بعد بهش لبخند بزن و اصلا در مورد اون موضوع دوباره شروع به صحبت نکن .. 

وقتی در مورد خانواده اش حرف میزنی اصلا با خشم و عصبانیت صحبت نکن.. حتی انتقادهاتو به شکل خوبی بگو. اول خوب فک کن به کلماتت بعد به زبون بیار.. 

و اما در مورد مادر و خواهرش.. 

تا حدودی رسیدگی به اونا وظیفه شه و منتی نیست و تو هم به این فک کن که اونا از پسرشون چنین کاری رو میخوان نه از من.. وقتی زحمتش واسه شوهرمه و اون هم راضیه پس اعتراض تو بی نتیجه ست.. 

فقط می مونه دو تا مساله : ۱. اینکه دو تایی و تنها نمی تونید بیرون برید چون اونا هم باید ببرید

۲. هر وقت خودت هم میخوای بری بیرون خواهر شوهرت باهات میاد. 

برای اولین مساله سعی کنید همسفری داشته باشید . مثلا بگید دوست همسرم و زنش و بچه اش با ما میان ماشین جا نیست، یا بگید جایی دعوتمون کردن . شام باید بریم خونه دوستش که شماله و ... آروم آروم باید این کارا رو انجام بدید. یا یه روز صبح بدون اینکه بهشون بگید یه دفعه بزنید برید مثلا یه جا زیارت.. تفریح.. کوه نوردی‌.. بعد بگید یهویی شد و یه دفعه تصمیم گرفتیم واینا

در مورد مساله دوم هم مدیریتش دست خودته، نیاز نیست هر وقت جایی میری بهش بگی اما اگه فهمید داری میری بیرون بگو کلاس میرم، یا میرم خونه مادرم، یا با دوستم قرار دارم.. یا میرم دکتر سریع برگردم.. یه جاهایی رو بگو که اون زیاد تمایل نداشته باشه بیاد بعد بگو بزار فردا با هم میریم خرید امروز من چند جا کار دارم و باید برم، خدافظ‌..‌ و حتی نیاز به توضیح هم نیست که کجا میری.. 

باز خودت توی اون زندگی بهتر از من می تونی راه رو پیدا کنی اینا همه مثال بود که زدم اما یادت باشه که همسر خوبی داری و خودت هم زن خوبی هستی .. پس زندگیت ارزش جنگیدن داره. سعی کن کتاب مطالعه کنی و نکات خوبش رو به همسرت بگی اینکه مثلا بگی گوش کن ببین چه نکته خوبی گفته، میگه برای خودتون ارزش قائل باشید تا مورد احترام بقیه باشید، بعد در مورد این جمله نظرش رو بپرس .. بزار حرف بزنه بعد با شرایط خودش بسنجه..  فقط باید صبور باشی و آروم.. این مشکلات فقط با لحن آرام شما و صبوریتون حل میشه و حل شدنش نیاز به زمان داره و نباید عجله داشته باشی ولی قابل حله

😂😂😂

من وکیلم اما اگه بتونم کمک می کنم تا زندگی ها بهتر بشه و خانم ها محبور نشن به ما مراجعه کنن واسه طلاق.. 

این تاپیک رو زدم تا همه همکاری کنن و راهکارهاشون رو ارائه بدن، نه اینکه فقط من سعی کنم که راهی پیدا کنم. اما گویا کسی حوصله نداره تجربیاتش رو به بقیه بگه ... 😊

درکت می کنم و می فهمم چی میگی. تنها راه حل شما همسرتونه.  اون باید به این نکته برسه که برای خودتون حریم شخصی قائل باشه اونم فقط با زبون نرم و شیرین شما ممکنه.. نه انتقاد.. چون در این مورد هر کاری خودتون بکنید یا حتی به خاطرش با همسرت بحث کنی میگن داری عروس بازی درمیاری..