خیلی ریخته بود خیلی هاااااااا فقط پسره طرفدار خواهرشوهرش بود اونقدر کتک زد تو عقد که نگو خواهرم هیچ موقعه خواهر شوهرش وماررشوهرش وجاریش رو حلال نمیکنه خواهرم الان نزدیک عروسی هس هفته بعد حنابندان هس هنوز طلا نخریدن اما با شوهرش میگه میخنده هرجی شوهرش بگه چشم میگه تو ۷۰ درصد جاها عزیره من زندگی باید کرد از بعضی چیزها هم گذشت فقط دعا کن عروسیه تو کرج ۱ دی ماه هس براش طلا بگیرن