اگه بدونی چه بلایی سرم اومد
چند ماه بود وسواس ایدز گرفتم دیگه خبر داری
امروز الکی گفتم بزار یه تست سفارش بدم خیالم راحت بشه
دیگه با کلی استرس سفارش دادم تا بیارن حالم بد بود خلاصه ساعت ۱ اوردن دستام میلرزید نتونستم درست خون بریزم تو اون چاهکش مثل بی بی چکه
دیگه دستام میلرزید یکم خون ریختم دو دقیقه دیدم خاک عالم انگار یه خط پررنگ داره یکی کم رنگ گفتم بد بخت شدم دستامم خونی کیت دیگه پیدا نبود که چه جوری شد
دیگه گشتم تو نت مرکز که مشاوره میده تست میگیرن پیدا کردم با یه عذابی
دخترمو به یه بهانه ای بردم خونه پدرشوهرم گفتم کار بانکی دارم همین جور اشک تو چشمم حلقه بود سریع رفتم بیمارستام امام خمینی بخش همین چیزا گفت چیه گفتم یه تست گرفتم انگار یه خط پررنگ داشت یکی کم رنگ گفت چقدر از رابطه پر خطرت میگذره گفتم من وسواس دارم الکی گفتم تست بدم
مشخصاتمو ناقص پرکرد گفت بزار اول یه تست بگیرم ببینیم چه خبره بعد صخبت میکنیم دیگه خکدش گرفت تو اون ۵ دقیقع جواب بیاد مردمو زنده شدم گفت خانم برو هیچیت نیست
اینقدر نذرو نیاز کردم تو همین یک ساعت خدا میدونه