یک سال و نیم
فوق العاده مزخرف هیچ دوران قشنگی نبود خود شوهرم خوب بود ولی خواهر و برادر و برادرزاده هاش میمردن اگه به من توجه میکرد خواهرش که اصلا نمیزاشت منو شام ببره بیرون زنگ میزد میگفت سفره پهن کردم دورسفره بچه ها نشستن شام نمیخورن تا تو بیای🙄
از زن داداشم هم نگم هوووووف
ولی عروسی کردیم با زووووور بعدش خداروشکر دوباره عالی شد همه چی و روابطمون