دلمو یه نفر خیلی شکوفنده دل خودمو مادرم چی بخونم برگرده به خودش چه دعایی تو زندگیم آتیش انداخته
تعریف کن
تا بگم چجور دلشو جر بدی
به مادرم وخودم خانواده همسرم توهین کردن ازدواجم فامیلی😠😭😭
طولانیه حوصلشو داری
من باردار بودم وتو ویار شدید
غریبم مادرم شهر دیگست بد چند وقت علاوه بر یار استراحت مطلقی شدم
خلاصه خونم پله داشت 5 ماه روزمین خابیدم سه ماهش خونه مادرم ددالی 3هفته مجبورن مجبورن خونه مادر شوهر چون میومدم از خونه مادرم برا دکتر شهرخودم باید میموندم میرفتم دکتر
خلاصه 3 ماه تمام مادرم زحمتمو کشید گزاشت برداشت 15 روز اومد برای زاییدنم که ثانیه ای خانواده شوهرم نرفتن با مادر 5 دیقه تنها بمونم خونشون دوتا کوچه فاصله داشت ن
ولی ده شب خونه من خابید مادرشوهرم من دائم اظطراب داشتم دعواشون نشه
پدرم دراومد بد 15 روز مادرم اومد برگرده به دلیلی به شهر خودمون که برگشت فردا نه پس فردا پریدن به مامانم که تو مادر این نیستی براش مادری کتی باید میموندی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
0 ثانیه پیش
0 ثانیه پیش
0 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
