سلام،احساس میکنم شوهرم خیلی بچست،اعصابم خورد میشه از کاراش،
دیروز کمی پسته آورد خونه ،هرچی میاره خوردنی نصفش میبره برای مادر پدرش من هیچ وقت چیزی نگفتم تا حالا و ببره هم اشکالی ندارد...دیروز داشت بیشتر پسته هارو تو پاکت میزاشت ببره برای مادر پدرش گفتم بسه برای خودمونم جا بزار ،یه دفعه جبهه گرفت و گفت خوشم نمیاد اینقد خسیس باشی تو بگی کمتر ببر من بیشتر میبرم بعدم داشت مشتشو پر تر میکرد عمدا منم گفتم اصلا چیز مهمی نیست که همشو ببر الان دور روزه با هم حرف نزدیم،جاشم جدا کرده میره اتاق خواب درم پشتش میبنده،ازش کم کم سرد شدم ،احساس میکنم اشتباه کردم ازدواج کردم،نه راه رفتی دارم نه برگشتم،تو یه ساله مثل ده سال پیر شدم هفته ای ببار حتما قهر میکنه،منم کسی باهام قهر باشه نمیتونم کارامو بکنم هیچ کاری اعصابم خورد میشه ،ولی چون هر بار اعصابمو سر مسایل الکی خورد میکنه اینبار میخوام باهاش مدت طولانی قهر کنم،منکه مسخرش نیستم هرروز قهر کنه بره آهنگ تتلو گوش کنه اعصاب منم داغون دو روز بعدش برگرده انگار هیچی نشده