سلام دوستان وقتتون بخیر ، اینجا کسی بوده بینیش رو عمل کرده و درد داشته باشه؟! اکثرا میگفتن درد ندارن اما من با وجود خوردن سه تا مسکن دارم از درد سرویس میشم، درد بخاطر جراحی ندارم بخاطر فشاری هست که تامپون وارد میکنه....با اینکه بعد از جراحی حالم اینقد خوب بود که یک ساعت بعدش مرخص شدم و نه درد نه خونریزی نه حالت تهوع داشتم اما الان خیلی درد دارم! شما ها موقع درد چی مصرف میکردین؟ ممنون
کاربری متعلق به دو نفر می باشید ، از تناقض موضوعات متعجب نشوید♡
من فقط روز دوم یکم استخوان بینیم درد داشت ک ی استامینوفن کدئین خوردم رفع شد
نویسنده ها عشق را بزک کرده اند، زشت و زیبا کرده اند،به ان صورت داده اند. هوگو میگوید:بسیاری ادم ها اگر عشق را در داستان ها نخوانده بودند هرگز عاشق نمی شدند./ کاش میشد جایی در پس کوچه های این شهرِشلوغ تورا یافت…مثلا یک عصر دلنشنینِ بهاری، درکافه ای مشرف به رودخانه،هنگام خوردن قهوه ای تلخ چشم در چشم شویم../ یاالله احلامنا بین یدیک.. فحققنا
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید
من بیشتر تامپون بهم فشار میاده اذیتم میکنه شما تا چند مدت بعد از عمل سرپا شدین؟
تامپون من از روز پنج اینا اذیتم میکرد چون خشک شده بود جابه جا میشد انگار . من از روز دوم بلند شدم راه رفتم درس خوندم دکترمم گفته بود از فرداش به زندگی عادیت برگرد تا زودتر ورمت بره
نویسنده ها عشق را بزک کرده اند، زشت و زیبا کرده اند،به ان صورت داده اند. هوگو میگوید:بسیاری ادم ها اگر عشق را در داستان ها نخوانده بودند هرگز عاشق نمی شدند./ کاش میشد جایی در پس کوچه های این شهرِشلوغ تورا یافت…مثلا یک عصر دلنشنینِ بهاری، درکافه ای مشرف به رودخانه،هنگام خوردن قهوه ای تلخ چشم در چشم شویم../ یاالله احلامنا بین یدیک.. فحققنا
عه چقد دیر تامپونو برداشتن من دیروز عمل کردم فردا گفت بیا تامپونتو بردارم
اره مال من ی هفته موند☹️☹️پس دیگ فردا راحت میشی امروزو تحمل کنی تمومه
نویسنده ها عشق را بزک کرده اند، زشت و زیبا کرده اند،به ان صورت داده اند. هوگو میگوید:بسیاری ادم ها اگر عشق را در داستان ها نخوانده بودند هرگز عاشق نمی شدند./ کاش میشد جایی در پس کوچه های این شهرِشلوغ تورا یافت…مثلا یک عصر دلنشنینِ بهاری، درکافه ای مشرف به رودخانه،هنگام خوردن قهوه ای تلخ چشم در چشم شویم../ یاالله احلامنا بین یدیک.. فحققنا