چهار سال همه تلاشمو کردم ک زندگیمون بگذره زندگی کنیم
ب همه سازش رقصیدم هر چ گف گفتم چشم گف اینجوریشو گفتم چشم گف اونجوریشو گفتم چشم
دیدم بدتر شد تهمت زد کتک زد قهر کردم شکایت کردم گف برگرد گفتم شرطم مشاورس میای گف اره بیا
ا نو شرو کردم
همچیو فراموش کردم
توقعمو ب صفر رسوندم ک با ی دستت درد نکنه خر ذوق بشم
با ی لبخند خر بشم
با ی اخم بریزم بهم
امروز ک داشتم ا جلو اینه رد میشدم
دیدم اینکه رو ب رومه ی غریبس
نمیشناسمش
ن شوری ن شوقی ن لبخندی
افسرده بیحال بی ذوق
فهمیدم زندگی نکردم فقط گذروندم
نشستم باش ح بزنم تا گفتم میشه گف همینی ک هستمممم لیاقت داری برو طلاق بگیر راحتشو:)
من همش ۲۲سالمه
مادر ی بچه۲ساله
من فقط فک میکردم زندگی دونفر زیباست
فک میکردم مردا همه مث باباهامونن مهربونن
تصمیمم طلاقه
تصمیمم زندگیه دوبارس برای خودم
میشه ارومم کنید چشام دیگه تار میبینن ا بس اشک ریختم
میشه بگید فردا من چکار کنم
ب پدرشوهرم چ بگم
میشه خواهرانه کمکم کنید
😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭