2733
2734

من دارم ولی مارکشو کندم یادم نیس 

آرام باش عزیز من آرام باش. حکایت دریاست زندگی، گاهی درخشش آفتاب، برق و بوی نمک، ترشح شادمانی، گاهی هم فرو می‌رویم، چشم‌های‌مان را می‌بندیم، همه جا تاریکی است. آرام باش عزیز من آرام باش دوباره سر از آب بیرون می‌آوریم و تلالو آفتاب را می‌بینیم زیر بوته‌ای از برف که این دفعه درست از جایی که تو دوست داری طالع می شود.چه می گذرد در دلم که عطر آهن تفته از کلماتم ریخته است چه می گذرد در خیالم که قل قل نور از رگ هایم به گوش می رسد چه می گذرد در سرم که جر جر توفان بند شده در گلویم می لرزد سراسر نام ها را گشته ام و نام تو را پنهان کرده ام می دانم شبی تاریک در پی است و من به چراغ نامت محتاجم توفان هایی سر چهار راه ها ایستاده اند و انتظار مرا می کشند و من به زورق نامت محتاجم آفتاب را به سمت خانه ی تو گیج کرده ام گل آفتابگردان وان گوگ حضور تو چون شمعی ته دره کافی است که مثل پلنگی به دامن زندگی درافتم قرص ماه حل شده در آسمان چه می گذرد در کتابم که درختان بریده بر می خیزند کاغذ می شوند تا از تو سخن بگویم


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خواهر شوهر من داره خیلی شیکه فقط موقع ظرف شستن باید بیشتر دقت کنی ظرفا نشکنه

لطفا اگه نظرتون مخالف منه ریپ نزنید بذارید اسی خودش جواب بده .من دلسوزی یا تجربه یا هر حرفی میزنم برای اسی هست .حوصله ی قانع شدن قانع کردن شما رو ندارم .چون آخرش دعواست .
2728
راضی هستین؟ چه رنگیه؟

بله سفیده با خط های طلایی تقریبا 

آرام باش عزیز من آرام باش. حکایت دریاست زندگی، گاهی درخشش آفتاب، برق و بوی نمک، ترشح شادمانی، گاهی هم فرو می‌رویم، چشم‌های‌مان را می‌بندیم، همه جا تاریکی است. آرام باش عزیز من آرام باش دوباره سر از آب بیرون می‌آوریم و تلالو آفتاب را می‌بینیم زیر بوته‌ای از برف که این دفعه درست از جایی که تو دوست داری طالع می شود.چه می گذرد در دلم که عطر آهن تفته از کلماتم ریخته است چه می گذرد در خیالم که قل قل نور از رگ هایم به گوش می رسد چه می گذرد در سرم که جر جر توفان بند شده در گلویم می لرزد سراسر نام ها را گشته ام و نام تو را پنهان کرده ام می دانم شبی تاریک در پی است و من به چراغ نامت محتاجم توفان هایی سر چهار راه ها ایستاده اند و انتظار مرا می کشند و من به زورق نامت محتاجم آفتاب را به سمت خانه ی تو گیج کرده ام گل آفتابگردان وان گوگ حضور تو چون شمعی ته دره کافی است که مثل پلنگی به دامن زندگی درافتم قرص ماه حل شده در آسمان چه می گذرد در کتابم که درختان بریده بر می خیزند کاغذ می شوند تا از تو سخن بگویم
2740
مارکش چیه؟

نمی دونم فعلا هم قهریم تا خدا چی بخواد

لطفا اگه نظرتون مخالف منه ریپ نزنید بذارید اسی خودش جواب بده .من دلسوزی یا تجربه یا هر حرفی میزنم برای اسی هست .حوصله ی قانع شدن قانع کردن شما رو ندارم .چون آخرش دعواست .
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687