ترم اول دانشگاه توی سایت پامو دراز کردم رو میز و کتاب گذاشتم رو صورتم تا استاد بیاد ی چرت بزنم رفیقامم همه بودن
پنج دقیقه نشد ک بیهوش شدم یهو دیدم یکی میگه خانوم پاتو بردار😐 فک کردم از بچه هاس مثلا خواستم قلدر بازی در بیارم گفتم نکن بابا 😒همزمانم لنگمو تا هوا اوردم بالا بعد گذاشتم دوباره سر جاش 🙈
یهو دیدم همون صدا گف خیلی خوابتون میاد مجبور نیسی بیایی سر کلاس 🤨
یهو سیخ نشستم دیدم اوه اوه استاده 😡
رفیقامم هر هر میخندیدن ته کلاس بهم نگو تا استاد اومده اینا رفتن ته کلاس مرتب نشستن من اون جلو جلو درااااااز
خدایا هنوز یادم میاد خجالت میکشم 😓😓