2726


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

همه ی رمانا آبکی شدن یه رمان خوب پیدا نمیکنم

کاربری دومه😊🌺عشق جانم امام زمانم🌺 زندگی کردن من مردن تدریجی بود آن چه جان کند تنم عمر حسابش کردم🌸 فرخی یزدی 🌸با افتخار پرسپولیسی هستم♥️♥️♥️♥️باز حلقه ی مویت را در باد رها کردی از بند رهایم کن شاهانه شدن بامن،صد دانه این تسبیح یک جمله به من می‌گفت یک بار تو عاشق شو یکدانه شدن بامن
2728

کلا رمانای ایرونی رو یه مشت بچه ۱۴ ساله می‌نويسن که اگه اینا چاپ میشدن فقط به درد پاک کردن شیشه میخوردن

بی محتوا

آرام باش عزیز من آرام باش. حکایت دریاست زندگی، گاهی درخشش آفتاب، برق و بوی نمک، ترشح شادمانی، گاهی هم فرو می‌رویم، چشم‌های‌مان را می‌بندیم، همه جا تاریکی است. آرام باش عزیز من آرام باش دوباره سر از آب بیرون می‌آوریم و تلالو آفتاب را می‌بینیم زیر بوته‌ای از برف که این دفعه درست از جایی که تو دوست داری طالع می شود.چه می گذرد در دلم که عطر آهن تفته از کلماتم ریخته است چه می گذرد در خیالم که قل قل نور از رگ هایم به گوش می رسد چه می گذرد در سرم که جر جر توفان بند شده در گلویم می لرزد سراسر نام ها را گشته ام و نام تو را پنهان کرده ام می دانم شبی تاریک در پی است و من به چراغ نامت محتاجم توفان هایی سر چهار راه ها ایستاده اند و انتظار مرا می کشند و من به زورق نامت محتاجم آفتاب را به سمت خانه ی تو گیج کرده ام گل آفتابگردان وان گوگ حضور تو چون شمعی ته دره کافی است که مثل پلنگی به دامن زندگی درافتم قرص ماه حل شده در آسمان چه می گذرد در کتابم که درختان بریده بر می خیزند کاغذ می شوند تا از تو سخن بگویم
کیا یادشونه این سم هارو؟😂

این همه عجق وجق داغونم که تو خیابونا بودنن همش منم 😂😂

آرام باش عزیز من آرام باش. حکایت دریاست زندگی، گاهی درخشش آفتاب، برق و بوی نمک، ترشح شادمانی، گاهی هم فرو می‌رویم، چشم‌های‌مان را می‌بندیم، همه جا تاریکی است. آرام باش عزیز من آرام باش دوباره سر از آب بیرون می‌آوریم و تلالو آفتاب را می‌بینیم زیر بوته‌ای از برف که این دفعه درست از جایی که تو دوست داری طالع می شود.چه می گذرد در دلم که عطر آهن تفته از کلماتم ریخته است چه می گذرد در خیالم که قل قل نور از رگ هایم به گوش می رسد چه می گذرد در سرم که جر جر توفان بند شده در گلویم می لرزد سراسر نام ها را گشته ام و نام تو را پنهان کرده ام می دانم شبی تاریک در پی است و من به چراغ نامت محتاجم توفان هایی سر چهار راه ها ایستاده اند و انتظار مرا می کشند و من به زورق نامت محتاجم آفتاب را به سمت خانه ی تو گیج کرده ام گل آفتابگردان وان گوگ حضور تو چون شمعی ته دره کافی است که مثل پلنگی به دامن زندگی درافتم قرص ماه حل شده در آسمان چه می گذرد در کتابم که درختان بریده بر می خیزند کاغذ می شوند تا از تو سخن بگویم
رمان خوب بخون خبر از این لوس بازی نیست

میشه چن تا بگی

کاربری دومه😊🌺عشق جانم امام زمانم🌺 زندگی کردن من مردن تدریجی بود آن چه جان کند تنم عمر حسابش کردم🌸 فرخی یزدی 🌸با افتخار پرسپولیسی هستم♥️♥️♥️♥️باز حلقه ی مویت را در باد رها کردی از بند رهایم کن شاهانه شدن بامن،صد دانه این تسبیح یک جمله به من می‌گفت یک بار تو عاشق شو یکدانه شدن بامن

فقط با ی حرکت منو ب آغوشش کشید و من با دنبای دخترونگیم خداحافظی کردم🤣 ینی بلند خندیدماااااا🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣خدایی تو همه ی رمانا هست

اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان.خوشبختی یعنی صبح ک چشماتو باز میکنی ببینی عشقای زندگیت دارن نفس میکشن.
کیا یادشونه این سم هارو؟😂

 من 😂

اون رژتو کمرنگ میکنی یا به روش خودم پاکش میکنم و با ی حرکت من تو آغوشش گرفت و با دنیای دخترونگی خدافظی کردم😂😂😂

ولی اسم رمانارو یادم نیس

2706
ارسال نظر شما
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز