کاربری دومه😊🌺عشق جانم امام زمانم🌺 زندگی کردن من مردن تدریجی بود آن چه جان کند تنم عمر حسابش کردم🌸 فرخی یزدی 🌸با افتخار پرسپولیسی هستم♥️♥️♥️♥️باز حلقه ی مویت را در باد رها کردی از بند رهایم کن شاهانه شدن بامن،صد دانه این تسبیح یک جمله به من میگفت یک بار تو عاشق شو یکدانه شدن بامن
You know the difference between you and me... you want to achieve your goal to live better, but I fight until I die... I have to be stubborn because I have no choice but to be stubborn... I have 3 goals that I have to achieve... But only a fool talks about his future... I will come back whenever I succeed
کلا رمانای ایرونی رو یه مشت بچه ۱۴ ساله مینويسن که اگه اینا چاپ میشدن فقط به درد پاک کردن شیشه میخوردن
بی محتوا
آرام باش عزیز من آرام باش. حکایت دریاست زندگی، گاهی درخشش آفتاب، برق و بوی نمک، ترشح شادمانی، گاهی هم فرو میرویم، چشمهایمان را میبندیم، همه جا تاریکی است. آرام باش عزیز من آرام باش دوباره سر از آب بیرون میآوریم و تلالو آفتاب را میبینیم زیر بوتهای از برف که این دفعه درست از جایی که تو دوست داری طالع می شود.چه می گذرد در دلم که عطر آهن تفته از کلماتم ریخته است چه می گذرد در خیالم که قل قل نور از رگ هایم به گوش می رسد چه می گذرد در سرم که جر جر توفان بند شده در گلویم می لرزد سراسر نام ها را گشته ام و نام تو را پنهان کرده ام می دانم شبی تاریک در پی است و من به چراغ نامت محتاجم توفان هایی سر چهار راه ها ایستاده اند و انتظار مرا می کشند و من به زورق نامت محتاجم آفتاب را به سمت خانه ی تو گیج کرده ام گل آفتابگردان وان گوگ حضور تو چون شمعی ته دره کافی است که مثل پلنگی به دامن زندگی درافتم قرص ماه حل شده در آسمان چه می گذرد در کتابم که درختان بریده بر می خیزند کاغذ می شوند تا از تو سخن بگویم
این همه عجق وجق داغونم که تو خیابونا بودنن همش منم 😂😂
آرام باش عزیز من آرام باش. حکایت دریاست زندگی، گاهی درخشش آفتاب، برق و بوی نمک، ترشح شادمانی، گاهی هم فرو میرویم، چشمهایمان را میبندیم، همه جا تاریکی است. آرام باش عزیز من آرام باش دوباره سر از آب بیرون میآوریم و تلالو آفتاب را میبینیم زیر بوتهای از برف که این دفعه درست از جایی که تو دوست داری طالع می شود.چه می گذرد در دلم که عطر آهن تفته از کلماتم ریخته است چه می گذرد در خیالم که قل قل نور از رگ هایم به گوش می رسد چه می گذرد در سرم که جر جر توفان بند شده در گلویم می لرزد سراسر نام ها را گشته ام و نام تو را پنهان کرده ام می دانم شبی تاریک در پی است و من به چراغ نامت محتاجم توفان هایی سر چهار راه ها ایستاده اند و انتظار مرا می کشند و من به زورق نامت محتاجم آفتاب را به سمت خانه ی تو گیج کرده ام گل آفتابگردان وان گوگ حضور تو چون شمعی ته دره کافی است که مثل پلنگی به دامن زندگی درافتم قرص ماه حل شده در آسمان چه می گذرد در کتابم که درختان بریده بر می خیزند کاغذ می شوند تا از تو سخن بگویم
کاربری دومه😊🌺عشق جانم امام زمانم🌺 زندگی کردن من مردن تدریجی بود آن چه جان کند تنم عمر حسابش کردم🌸 فرخی یزدی 🌸با افتخار پرسپولیسی هستم♥️♥️♥️♥️باز حلقه ی مویت را در باد رها کردی از بند رهایم کن شاهانه شدن بامن،صد دانه این تسبیح یک جمله به من میگفت یک بار تو عاشق شو یکدانه شدن بامن