همسرم در کل از اول سرد بود از وقتی هم دخترم بدنیا اومده سردتر شده منو اصلا نمیبینه، دخترم هشت ماهه پذیرایی میخوابیم دخترم وسطمون میخوابه، چون همسرم اینجوری دوس داره منم دیگه خسته شدم آنقدر گفتم منو ببین بهم توجه کن دیگه واقعا نمیکشم، هر نیازی دارم سرکوب میکنم نهایتش یک روز بروز میکنه و فوران میکنه، الان کلی باهاش حرف زدم گفت بذار بعدا سر فرصت میشینیم حرف می زنیم جواب دو ساعت حرف زدم همین یود، آروم گفتم تند گفتم هر کاری کردم جواب نداده میشه کمکم کنید چیکار کنم؟
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه
اسی شوهر منم همینطور بوده باورت میشه ۲ سال تحمل کردم ، رابطه هم خییییلی کم ، میگف حواست ب دختر باشه ، دختر بیدار نشه مواظبش باش همه چیزش شده بود دخترمون..دخترم بینمون میخوابید کلا مشکلای تورو داشتم ..ولی الان چن ماهی هست ک خوب شده ، اینقد دخترم اذیتش میکنه خخخخخ ک باز میاد سمت من و میگه هیشکی برام تو نمیشه .. توهم درس میشه اسی فقط زمان میبره و تحمل کن
اسی شوهر منم همینطور بوده باورت میشه ۲ سال تحمل کردم ، رابطه هم خییییلی کم ، میگف حواست ب دختر باشه ...
خدا کنه درست بشه. خیلی سخته اعصاب برام نمونده انگار من فقط تماشاگرم تو خونه به دخترم محبت کنه قربونش بره بعدم برگرده از من تایید بگیره که میبینی چقدر خوشگله میبینی فلانه؟
عزیزم فک کنم بچه شما رو از هم دور کرده،چون به سختی باردار شدید الان خودتون رو وقف بچه کردید البته حد ...
نه عزیزم به سختی باردار نشدم، دیر بچه دار شدیم درسته ولی درس میخواندم خودمون نمیخواستیم، اصلا حد تعادل نداره، البته قبل بچه هم سر این موضوع یکبار قهر کردم رفتم خونه مامانم قول داد پیگیر باشه درست شه ولی دریغ از درصدی تغییر و بهبودی
هر وقت هم اعتراض بکنم فک به رابطمون فکرش میره پیش مسایل ج ن س ی فک میکنه فقط مشکلم اونه میگم بابا من دوس دارم منو ببینی بهم توجه کنی قبل اینکه دیر بشه و جذب توجه یکی دیگه بشم چون تعریف از خود نباشه خوشگلم و خودشم میدونه بخوام یه سوته میتونم با یکی باشم حیف که حریم دارم برا خودم وگرنه حالشو جا میاوردم تا بفهمه هشت سال چی کشیدم
چی بگم والا. من الان که دائما خونم و مشغول بچه داری و خونه داری بیشتر از همیشه به توجه و محبت نیاز د ...
میدونم بخدا ..بهت میگم ک من خدم ۲ سال این دردو کشیدم ، ۲ سال حتی ی دوست دارم نشنیدم ، هروق مریض میشدم میگف ناز نکن پاشو ب بچه برس .. اسی مطمعن باش درس میشه، منم میترسیدم میگفتم ینی دیگه همیشه همینجور میمونه درس نمیشه اخلاقش دیگه ، چون قبله دخترم منو خیلی لوس بارآورده بود و شرایط جدید برام خیلی سخت بود ،ولی خب خوبیش اینه ک میگذره