آریانا جان به یاد ندارم وقتی بوده که از ته دل امام زمان رو صدا کرده باشم و جواب نگرفته باشم، محاله یه وقتی گفته باشم یا اباصالح المهدی ادرکنی و جوابمو نداده باشند.. یادمه یه بار از توی اینترنت با عریضه نویسی آشنا شدم، روم سیاه خودم یه وقتی از کسایی بودم که چاه عریضه جمکران رو مسخره میکردم
خیلی گرفتار بودم، خیلی، یه روز بعد از نماز مغرب و عشا شروع کردم به نوشتن متن عریضه از روی گوشیم، هم عربی و هم فارسیشو نوشتم، قبلش فکر میکردم که چه چیزهایی رو باید خودم به این متن اضافه کنم، اما وقتی شروع به نوشتن کردم، کاملا احساس میکردم این متن یه متن الهیه، هیچی جا نمونده بود، اون جاهایی که میگه دوست و فامیل همه تنهام گذاشتند، دیگه صبر ندارم، عقلم نمیرسه چیکار کنم، کمکم کنید قبل از اینکه دشمنها بهم زخم زبون بزنن، قبل اینکه تلفات به بار بیاد، مینوشتم و اشک میریختم، از ته دل، خوشخط و مرتب نوشتم و همینطوری یه تاریخ زدم که قبل از این تاریخ حاجت روا شوم، هفده ربیع الاول و حتی پای نامه ام مهر خودمو زدم، امضا کردم و تاریخ زدم و گذاشتم توی یه پاکت نامه، روی پاکت نوشتم که حضور شریف و بزرگوار حضرت حجه بن الحسن العسکری (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نامه رو چسب زدم و با یه شاخه گل به عنوان هدیه به امام زمان انداختمش توی آب و خدای بزرگ شاهده که یه خواسته محال کمتر از یه هفته انجام شد، باورتون نمیشه حتی خودم یادم نبود که اون تاریخی که توی عریضم نوشته بودم، کی بوده، اما بعدا یادم اومد که دقیقا تا قبل از هفده ریبع الاول حاجت گرفتم..