سلام من ١٨سالمه يه خاستگار داشتم دوسال فقط زنگ ميزد و خيلي اصرار داشتن پارسال ك زنگ زدن قرار شد بعد عيد بيان
مثل اينكه تدارك همچي ام ديدن بودن
تا اينكه اسفند ماه پسره تصادف ميكنه و فوت ميشه چند روزي هس كه به من خير دادن خانوادش و بهم گفتن اطرافيانشون خاب ديده پسره خيلي ناراحت بوده و اسم منو گفته
من اصلا اين اقا را نديده بودم در حد يه عكس بود ولي الان خيلي داغون شدم و عذاب وژدان بدي دارم و همش خودمو مقصر ميدونم و فك ميكنم هيچوقت خوشبخت نميتونم بشم