بالاخره تموم میشه این دوران.مادرم چند سال مادربزرگمو نگه داشت رسما انگار فقط پدر من بچه ش بود البته اینم بگم بابام هم نمیذاشت جایی بره و مادربزرگمم فقط با ما راحت بود و خونه مارو دوست داشت و این باعث سواستفاده بقیه میشد.خلاصه مادربزرگم‌فوت کرد ولی زن عموم الان داره مادر پیرشو به زور نگه میداره تازه نشسته جای ما آرامش نداره اون یکیام هر کدوم به نحوی درگیر زندگی و بچه هاشونن آرامش ندارن.ولی خدا جواب محبتای مادرمو داد.باور کن چرخ و فلک میچرخه نوبت اونام میشه
شاید مادر شما آنقدر که استارتر اذیته اذیت نبوده ظرفیت آدم ها فرق میکنه اصلا چقدر منتظر بشینه تا بعد ها ببینه که خدا جواب اونا رو داده دیگه اون موقع اعصاب و روح مریض این خانم و بچه هاش درمان میشه؟؟!!ذوقی که تو این سن واسه زندگی داره و ازش گرفته شده بهش برمیگرده؟؟!!
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
