وای چقدر حرف دل منه حس میکنم اصلا چند وقتیه منو نمی بینه😥
نه
هر وقت چنین احساسی داشتی بدون خودت فاصله گرفتی و راه رو گم کردی
مثلا دیدی یه حسی داری که نکنه دیگه دوسم نداشته باشه بعد با خودت میگی نه بابا این حرفا چین مگه میشه. ولی بعد انگار ته دلت خالی میشه که ای وای نکنه
به خودت و افکار و رفتارت رجوع کن ، ببین کجا روبرگردوندی ، کجا رو اشتباه رفتی
من دوره ای فکر میکردم خدا من رونمیبینه و میخواد که عذاب بکشم و شرایط همش بدو بدتر میشد
بالاخره به خودم اومدم ، دیدم تنها کسی که به من ظلم کرده فقط و فقط خودم بودم و بس
و خدا کنارم بوده تمام این مدت و نظاره گرم بوده و حتی لحظه ای دستم رو رها نکرده ، چون شاید لب پرتگاه میرفتم اما پایین نمیفتادم و این خدا بوده که محکم نگهم داشته
پس درمانش کن ، رفعش کن
سفر کن درون خودت ، قعر وجودی خودت ، ببین اون غم ناشی از چیه ، چرا ، با توجه به کدوم افکار یا اتفاق چنین حسی اومده سراغت ، اون قسمت از خودت رو در آغوش بگیر و درکش کن ، مشکل رو رفع کن تا اروم بگیری و سبک بشی
وقتی استرس داشته باشی فکر و خیال ناگوار میاد سراغت و ناخوداگاه جذبشون میکنی ، نگران نباش خدا در بدترین شرایط ما هم هوامونو داره و رو برنمیگردونه
اولا اروم باش و تقدیر رو بپذیر ، دوما سعی کن تو بدترین اتفاقها هم نقاط مثبت پیدا کنی ، سوما تو که مهربونتر از خدا نیستی پس بهش اعتماد کن و پیش برو
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
40 ثانیه پیش
42 ثانیه پیش
42 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
