2733
2739

بگو گلم هستیم ولی خسته ایم 

میشه برای شادی روح مهتابم (خواهرم که جوون و پر از آرزو از دنیا رفت )صلوات بفرستید 💔                                          دختر فرفریم سه ساله شدی 👧  میدونی که قشنگترین اتفاق زندگیه منو و باباتی من همه چیتو دوست دارم حتی وقتی میری بغل بابات و دیگه منو یادت میره 🤕 حتی وقتی که باهام لج میکنی میشینی جیغ میزنی و از حرص قرمز میشی 😕 حتی وقتی که من حواسم نیست یهو جیم میشی و بعدش میبینم ت ر زدی به جایی / حتی وقتی گریه میکنی و بغلت میکنم باحرص موهامو میکشی / شاید ی روزی بزرگ شدی و این سایت باشه و بیای امضامو ببینی 😐  مادر یعنی: همه دردات مال من/       یاخچی که وارسان ♡                     دکتر انوشه راست میگه که : گیریم عذر خواهی کردی برای حرفی که زدی با ذاتی که آشکار شد چه میکنی /؟!

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2731

؟

زدم فریاد خدایا این چه رسمیست رفیقان را جدا کردن هنر نیس رفیقان قلب انسانن خدایا بدون قلب چگونه می‌توان زیست💔رفیق جان، روزهای خوب تـوی راهن.قـرار نیست که همیشه صبح رو با قلب شکسته و پر غم از خواب بیدار بشی؛🍃 خدایا منظوره من از اینکه 'هوامو داشته باش' این نیس که فقط اکسیژن برسونی یکم خلاقیت آخه قربونت برم... شیطون رو ببین چه پیشنهادهایی میده😂😂😂،،،،،به امید روزی که حال مردممون خوب بشه🖤دوباره بخندیم یه روز خوب میاد🙂 جدیدا ناتوانی جنسی پیدا کردم......تو هر مغازه ای میرم توان  خریدن هیچ جنسی رو ندارم🤪🥴‏بیا واقع‌بین باشیم، اگه دیر جوابتو میده و به زور یه حالی ازت میپرسه، مطمئن باش به حرف زدن باتو علاقه ای نداره، وگرنه کیه که این روزا گوشیش دستش نباشه؟😂😁 ‏یه سیب از درختش کندن خوردن داره دهنمونو سرویس میکنه...بعد تو امید داری بری تو باغش بخوری و بخوابی و با حوریاش ور بری؟؟؟بــییییییااااااااه 👍👍👍رفتم سونوگرافی از مجاری کلیوی تو گزارشش نوشته مثانه پر از ادرار است خب اینو از خودم میپرسیدید بتون می‌گفتم انتظار داشتید تو مثانه ماءالشعیر باشه؟😂 حماقت نکن!😠 همین دیگه... خیلی باکلاس بود... بذار یه بار دیگه بگم 😂حماقت نکن! 😑☝️😐 دوست دارم بگم ویتامین ۳۰ تو بگو (ث یا c) کاری به ویتامینای من نداشته باش 😒😒
2740

من با دارام اوایل با اداری اصن افسردگی گرفته بودم الان نزدیک دو ماه هی به شوهرم میگم دلم شمال میخواد تنها دیگ خانوادت نیان اونم میگفت بیا ببرم دهات مامانت اینا اما من فقط دلم شمال میخواست خودمو خودش و دخترمون 

بعد این مدت مرخصی داشت گفتم آخ جون بریم شمال اون روزی که می‌خواستیم بیایم مامان باباشم ورداشت آورد بعد من گفتم اگه اونا میان تو برو کار اداری تو انجام بده با اونا دیگ من نیام گفت من تنها نمیرم 

گفتم بهانه خوبی من باردارم نمیام میرم خونه مامانم تو برو من دوس داشتم بیام اما تنها بریم 

کلیم تو خونه غر زدم گفت نه بیا 

بعد آمدیم تو ماشین دخترم صبونه نخورده بود منم بهش بيسکوئيت دادم  بخوره نخورد من دیوانه شدم دیگ یکم سر بچه غر زدم گفتم تو هیچی نمیخوری لاغر شدی کشتی منو 

شوهرم شروع کرد ديگ بیا مامان تورو ببرم خونه برگشت جبو در مامانش اینا بیاین برین ه. نه ما دیگ نمیریم شمال به من گفت تو داری بهونه میاری من اصلا خلاصه هیجی دیگ آبروی منو جاوا نا برد منم گفتم بیاین بریم مسخره بازی در نیار خلاصه بعد از کلی دور دور کردن تو شهر هی بیا ببرمت خونه مامانت لینا فلان اومدیم شمال تمام مسیر هیچکس یه کلمه ام حرف نزد از دیروز تا حالا اومدیم با من حرف نزده همشم خونه ایم منم دیگ خیلی با مامانش اینا حرف نمیزنم 

خدایی حتی اگه منم اشتباه کرده باشم که واقعا جلو. اونا اصلا چیزی نگفتم باید یکم لااقل مامانش پسرشو هدایت می‌کرد، به قرآن هیچوقت به خاطر ما نمیاد شمال همیشه یا مامانش کار داره یا باباش مارو هم میاره که بگه شما رو آوردم مسافرت 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز