2733
2739
عنوان

عقل و بی عقلی

112637 بازدید | 940 پست

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام دوستان، وقت تون بخیر. من دوباره برگشتم با یک تاپیک جدید.

چند وقت هست دارم به این قضیه فکر می کنم که ما (مردم ایران) به شدت داریم از کم عقلی رنج می بریم و مدام از این بابت متضرر می شویم. هیچ کارمون از روی منطق و عقل نیست و به قولی داریم دیمی زندگی می کنیم.

نه حرف زدنمون از روی عقل هست و نه رفتارمون. نه فقط نسل ما، بزرگترها هم درگیر احساسات و هوای نفسشون هستند. هیچ قاعده و قانون منطقی نداریم. هیچ متر و معیاری برای کارهامون نداریم. این باعث میشه در دراز مدت زندگی خودمون و فرزندانمون و فرهنگ کشورمون را به باد فنا بدهیم. از تاپیک هایی که در همین سایت زده میشه و جواب های غیر منطقی ای که به مشکلات داده میشه می تونیم شدت بحران بی عقلی را حدس بزنیم. موافقید چند وقت روی این مسئله کار کنیم؟

خوشا راهی که پایانش تو باشی...

برای حل مشکل بی عقلی باید به یک دستورالعملی پایبند باشیم. یک دفترچه راهنمایی. چیزی که مصادیق عقل و بی عقلی را برای ما مشخص کرده باشه. فکر می کنم احادیث و روایات ماده خام مناسبی برای این کار باشه. با استفاده از اون امیدوارم بتونیم کمی راه خودمون را پیدا کنیم و این مسئله را درمان کنیم. شما هم اگر نظری دارید و یا مصادیق بی عقلی را می شناسید یا احادیث مربوط به اون را دارید، بسم الله.

خوشا راهی که پایانش تو باشی...

به نظرم به عنوان اولین حدیث و شمردن ویژگی های عاقل، این حدیث خوب باشد. بخونیم و با هم تحلیلش کنیم:

پيامبر صلي الله عليه و آله :صِفَةُ الْعاقِلِ اَنْ يَحْلُمَ عَمَّنْ جَهِلَ عَلَيْهِ وَ يَتَجاوَزَ عَمَّنْ ظَلَمَهُ وَ يَتَواضَعَلِمَنْ هُوَ دونَهُ وَ يُسابِقَ مَنْ فَوْقَهُ فى طَلَبِ البِرِّ وَ اِذا اَرادَ اَنْ يَتَكَلَّمَ تَدَبَّرَ فَاِنْ كانَ خَيْراتَكَلَّمَ فَغَنِمَ وَ اِنْ كانَ شَرًّا سَكَتَ فَسَلِمَ وَ اِذا عَرَضَتْ لَهُ فِتْنَةٌ اِسْتَعْصَمَ بِاللّه ِ وَ اَمْسَكَيَدَهُ وَ لِسانَهُ وَ اِذا رَأى فَضيلَةً اِنْتَهَزَ بِها، لا يُفارِقُهُ الْحَياءُ وَ لا يَبْدو مِنْهُ الْحِرْصُ فَتِلْكَعَشْرُ خِصالٍ يُعْرَفُ بِها الْعاقِلُ؛

ويژگى عاقل، آن است كه در برابر نادان بردبارى كند، از آن كس كه به او ظلم كرده بگذرد، نسبت به زيردستان متواضع باشد، با بالادستان در خوبى ها رقابت كند، هرگاه خواست سخن بگويد، بينديشد، اگر خوب بود بگويد و بهره ببرد و اگر بد بود، سكوت كندو سالم بماند، اگر بلا و امتحانى برايش پيش آمد به خدا پناه ببرد و دست و زبان خود رانگه دارد، اگر فضيلتى ديد، به سرعت از آن بهره گيرد، حيا از او جدا نگردد و حرص از اوسر نزند، اينها خصلت هاى ده گانه اى است كه عاقل با آنها شناخته مى شود.[تحف العقول، ص ۲۸]

خوشا راهی که پایانش تو باشی...
ببین نظرات اینجا خیلی خوبه ها ولی تهش ادم نیاز داره یه ادم متخصص بهش بگه چیکار کنه. من خودم هربار مساله اینجوری برام پیش میاد میرم سراغ دکترساینا. بیا اینم لینکش بعد تازه خیالمم راحته که اگر مشکلم حل نشه پولمو کامل برمیگردونن.



این حدیث میگه: 

هرگاه خواست سخن بگويد، بينديشد، اگر خوب بود بگويد و بهره ببرد و اگر بد بود، سكوت كندو سالم بماند.

ما چقدر به حرف زدن هامون دقت می کنیم؟ به نظرم اکثریت زیاد دقت ندارند. پرحرفی شده یک خصلت ثابت ما. توی جمع های خانوادگی از سکوت کردن می ترسیم. فقط می خواهیم حرف بزنیم. به هر بهایی. اصلا فکر نمی کنیم حرف هامون خوب هست؟ خوب نیست؟ فایده ای داره؟ گناهی توش هست؟ فتنه و فسادی ازش درمیاد یا نه؟ فقط می گیم و می گیم. توی هر چیزی صاحب نظریم. اکثر مشکلاتمون هم از همین سخن گفتن هامون هست. کسی راجع به ارزش سکوت به ما چیزی یاد نداده. بیایید یک فهرست از سخن های بی ارزش و مفسده برانگیز و سوالات ممنوعه را اینجا بنویسیم.

خوشا راهی که پایانش تو باشی...
2728

سوالات ممنوعه از نظر من:

ازدواج نمی خواهی بکنی؟

خونه از خودتون هست؟

خواستگار نداری؟

نمی خواهی بچه بیاری؟

پدرت چه کاره است؟

خونه تون چند متره؟

بچه دوم نمی خواهی؟

چرا طلاق گرفتی؟

مهریه ات چقدر هست؟

چند کیلویی؟

شماره چشمت چنده؟

حقوقت چنده؟

و کلا هر سوالی که به دیگری حس ناکافی بودن بده. هر سوالی که می دونید پاسخ دادن به اون از لحاظ احساسی برای طرف مقابل سخت هست. هر سوالی که موجب میشه طرفتون فکر کنه از زندگی و هم سن و سالانش عقب افتاده. هر سوالی که پاسخ اون به زندگی شما مربوط نیست. هر سوالی که در طرفتون ایجاد شرم کنید. 

خوشا راهی که پایانش تو باشی...

با تمام اینها ممکن هست باز هم کسی از شما سوالاتی رو بپرسه که دوست ندارید. ما هیچ وقت نمی تونیم فرهنگ دیگران را تغییر بدهیم. به جای فرش کردن تمام دنیا، بهتر هست خودمون کفش بپوشیم. پس یکی از مصادیق عقل و دانایی این هست که حد و مرزمون را با دیگران مشخص کنیم. اصلا عقل حکم می کند به طرز شایسته ای اجازه ورود دیگران را به مسائل ممنوعه خودمون ندهیم تا بعدا از دست دیگران عاصی نشویم و حرف ناشایستی به دیگران نزنیم.

پس در جواب سوال دیگران محترمانه بپرسیم چرا می خوای این مسئله را بدونی؟ یا بگیم میشه بحث را عوض کنیم؟ این کار به عقل نزدیک تر هست تا افشای اطلاعاتی که دوست نداریم با دیگران به اشتراک بگذاریم. چون به قولی الف را گفتید، باید ب را هم بگویید. کلا ایستادن در یک جای مناسب و امن از دیگران، نهایت عقل هست. هرچند دیگران از جایی که ما ایستادیم راضی نباشند و خواهان نزدیکی بیشتر باشند و مدام با گله و شکایت بخواهند مارو مجبور کنند به معاشرت های بی حد و بی مرز.

فکر می کنم همه قبول داریم که اکثر مشکلات ما از خواسته های مردم عوام هست که مارو از زندگی می اندازد.

خوشا راهی که پایانش تو باشی...

سلام عزیزم خوبی. چقدرخوشحالم ک دوباره برگشتی ب سایت.مدام چک میکردم ک ببینم کی تاپیک جدیدمیزنین. آرتمیس جان من توی موقعیتی هستم ک ب تاپیک فعلی شماخیلی نیازدارم چندماه جداشدم وازلحاظ روحی اکی نیستم بعد8سال جداشدم وکلی آسیب روحی وجسمی دیدم ازطرفی سردرگمم ونمیدونم چیکارکنم ازین وضعیت خستم ازبس خودموسرزنش کردم دیگه ازین کارم خسته شدم. تتهاکاری کردم این ک بعدسه ماه جدایی( البته هنوزتبت نشده ودرگیرثبتشم) باشگاه ثبتنام کردم وکلاس خیاطی ثبت‌نام کردم. 29سالم ولیسانس دارم اماالانمیتونم برم سمت ادامه تحصیل چون ازلحاط فکری نمیتونم متمرکزشم براهمین میخوام اگه شدبرم طراحی لباس ادامه بدم. الان اینابرنامهام واصلاتوی جمع دوستان وفامیل نمیرم واقعا وقتی ازم میپرسن ک چراجداشدی ومثلامیخوان بهم امیدبدن حالم بدمیشه ازترحم بیزارم ونمیدونم چی بگم ک نخوام توضیح بدم وبهم نریزم

2740
سلام عزیزم خوبی. چقدرخوشحالم ک دوباره برگشتی ب سایت.مدام چک میکردم ک ببینم کی تاپیک جدیدمیزنین. آرتم ...

گلم من هم مثل شما شش ماه پیش جدا شدم و با سوال های زیادی روزانه مواجه میشم:

چرا جدا شدین؟

مهریه گرفتی؟

جهیزیه ت رو آوردی؟

دیگه خبری از همسر سابقت نشد؟

تا حالا ندیدیش؟

طلاهاتو آوردی؟

خواستگار نداری؟

نمیخوای ازدواج کنی؟

اون آقا ازدواج نکرد؟

الان چیکار می کنی؟

و ده ها سوال که گاهی سرسام می گیرم!

اول چه خوبه که سوال خصوصی از کسی نپرسیم و دوم اینکه ما هم حق زندگی کردن رو داریم قرار نیست به عالم و آدم جواب پس بدیم، زندگی خودمون بوده و بهترین تصمیم رو برای زندگیمون گرفتیم نمی تونیم که به همه توضیح بدیم! 

حالا هر چقدرم از آدمهای سمی دوری کنیم بالاخره ما توی اجتماع داریم زندگی می کنیم و نمی تونیم مانع دیدارمون با آدمها نشیم! پس بهتره پاسخی مقتدرانه و در عین حال محترمانه تحویلشون بدیم! چون گاهی بعضی از این افراد همکاران و افرادی هستن که ما مجبوریم باهاشون در تعامل باشیم.

گلم من هم مثل شما شش ماه پیش جدا شدم و با سوال های زیادی روزانه مواجه میشم: چرا جدا شدین؟ مهریه گر ...

دقیقاتمام سوالایی ک ازت پرسیدن باهاشون مواجه شدم من اولش میگم نشد اخلاقمون بهم نمیخوردبعدمیگن معتادبوددست بزن داشت خیانت کرد؟ ب این صورت بحثوکش میدن من بعدهرتوضیحی حالم شدیدابدمیشه تمام لحظهای بدم تداعی میشه پرمیشم ازنگرانی وترس آینده. کاش قضاوت کردنوکنارمیذاشتیم کی ازدل کی خبرداره کی ازلحظه هایی ک بسختی گذروندی ک کارت ب جدایی نکشه وتهش تومیمونی وتعبیرکابوس تمام لحظهات

دقیقاتمام سوالایی ک ازت پرسیدن باهاشون مواجه شدم من اولش میگم نشد اخلاقمون بهم نمیخوردبعدمیگن معتادب ...

درسته دقیقا 

همین که یه جواب بدی اونا شروع می کنن به ادامه دادن!

البته اولاش همه کنجکاون.

من خیلی با روحیه ی بالا همه جا حضور پیدا می کنم، مثلا اگر حالم خیلی خوب نیست نمیرم جایی که مورد سوال قرار بگیرم ولی خب چاره ای هم نیست نمیشه زندگی نکرد!

مثلا چند شب پیش یکی از فامیلا از مکه اومده بود، ما هم دعوت بودیم! وای اگه بدونی از هر طرف سوال میشد، بعضیا رو در حد یکی دو کلمه جواب می دادم و سکوت می کردم یا بحثو عوض می کردم ولی خب بعضیا سن و سالی ازشون گذشته بود و فامیل مشترک بودن!

اون شب جوری رفتار کردم که آخرین بارشون باشه سوال میپرسن! ضمن اینکه خیلی از مواقع اعلام می کنم مایل نیستم درمورد گذشته حرف بزنم!

یا امروز بیرون کاری داشتیم با مامان، یهو یکی از فامیلا رو دیدیم تا اون به من نگاه کرد و خواست چیزی بگه من خداحافظی کردم و خلاصه تموم شد! 

به این نتیجه رسیدم نمیشه به همه یه جواب داد! باید با توجه به موقعیت طرف مقابل و شرایط و خیلی موارد دیگه برخورد و جواب مناسب داشته باشی. روحیه و اقتدار هم خیلی مهمه.

سلام بانو خوش اومدین چقد دلم براتون تنگ شده بود

من بخدا همه اینارو رعایت میکنم اما متاسفانه از دید اطرافیان یه ادم ساده و بی ازار هستم ک بیشتر بهم گستاخ میشن مثلا من هییییچوقت از این سوالا از کسی نپرسیدم اکثرا سکوت میکنم اما تاوان این سادگیو دادم حسااابی

الان که یکمی دارم مث خودشون باهاشون رفتار میکنم دیگه گستاخ نمیشن خودشونو جمع میکنن

مثلا بهم میگن چرا بچه ات قدش کوتاهه قدیما اگه بود هیچی نمیگفتم باز سوالای بعدی اما الان منم میگم مثلا ای بابا بچت هنوز نمیتونه حرف بزنه باهمین ی حرف خودشو جمع میکنه مشغول عیبای خودش میشه ومنو ول میکنه

دبیرستانی بودم خیلی ساده وبی زبون یکی از همکلاسیهام هرروز بهم میگفت وای توچرا النگو نداری خودش خیلی داشت منه بی زبون هم هیییچی نمیگفتم یعنی هرروز میگف منم وضعیت مالیمون خوب نبود گذشت و گذشت الان همکارشدیم یعنی هزاربار تو ذهنم ب تلافی اون روزا میخام بگم چراشوهرنکردی هنو اما بازم دلم نمیشه این سوالارو بپرسم 

2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687