اخ ک چقد دلم تنگه واسه بچگیم
منو آبجیم همیشه ب دستگیره های در آویزون میشدیم یه زیر پله داشتیم در داشت همیشه فک میکردم سمندون داخلشه😂😂🤣
منم خواهرم رو از انگل خان فیلم کاش و کاشکی میترسوندم
سمندونو بعدها فهمیدم عین جن بوده😂😂😂
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 
وای من از هیچی نمیترسیدم خیلی خیره سر بودم😂😂😂
یادمه شبا که مادرم میخواست رختخواب پهن کنه با خواهر و برادرم میپریدیم رو رختخوابا و از خنکیشون کیف میکردیم🥲
مابادخترداييم توعروسياي كوچه هاي اطرافمون ميرفتيم آي ميرقصيديم موقع شام خوردن كه ميشدبيرونمون ميكردن😐
هميشه توكوچمون بايه عالمه دخترهمسايه ها هركي به پادري مياوردپهن ميكرديم خاله بازي ميكرديم
مهمون ک میومد خونمون کفشاشونو میپوشیدم تو حیاط راه میرفتم
ما تابستونا رو تخت تو حیاط میخوابیدبم یکی از داداشام زود قهر میکرد هرررررشب میرفت پایین تخت میخوابید هررررشب هم میفتاد پایین😂😂😂😂
عاشق آب نبات آبی بودم
خونه بابا بزرگ که میرفتیم با بچه ها خاله جمع میشدیم داییام برامون قصه ترسناک تعریف میکردن کرک و پرمون میریخت😂😂😂
شلوار سمبادی یادتونه اخی من صورتیشو داشتم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
