2737
2734
عنوان

دارم با گریه مینویسم .... فقط متاهلا بیان

| مشاهده متن کامل بحث + 1031 بازدید | 57 پست
😂😂😂اینو دوسداشتم بهترین راهکاری بود که گفتین

منم الان تو همین شرایطم اما چون خودمم جواب فحشاشو دادم حداقل جگرم نمیسوزه

آدما به اندازه ی کمبودهاشون دیگران را آزار میدن ....🍬

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

شاید کوتاهی کردم راس میگی. مردی که فهش میده بهت بعدم معذرت خواهی نمیکنه بعد من میشم کم صبر؟؟ میشم کم ...

فحش داده از راه دیگه تنبیهش کن عزیزم نه اینکه بین خودتون  جدایی بندازین این درست نیست خب منم  مثل تو قبلا قهر میکردم میرفتم تو اتاق دیگه میخوابیدم....ولی باور کن این بچه بازي و لجبازی.... باید منطقي مشکلتون حل کنین....مردا یکم زود جوش میارن نه شوهر تو اینجوری همه مردا اینطورین  عصبی میشن  بعد که اروم شدن‌  پشیمونن ولی اینو بدون خیلییی مغرور هستن ... الان شوهر تو نمیدونه چطوری باهات اشتی کنه....میخواد سر حرف باز کنه

عزیزم خداتو شکر کن که میگه پشیمونه. مشکل من دقیقا همینه که این اصلا بروی خودش نمیاره

حالااامن خیلی دلم پاکه 

خیلی خیلی دلم براهمه میسوزه بدکسی رونمیخام کافیه یکم باهام بدحرف بزنه خداایه بلاهایی سرش میاره

کلاباهمه همینم

یادمه یبارمادرشوهرم وخواهرشوهرم من تازه زایمان کرده بودم گفتن مامیریم مهمونی خونه خاله یعنی خواهرمادرصوهرم توبچت کوچیکه نیا

بچه هاشون هم نبردن گزاشتن پیش من 

من یکم تواتاق دلم گرفت که انگارمن آدم نیستم باخداحرف میزدم که چقدرسنگ دلن منونگفتن توام بیا

باورت نمیشه ۵دیقه بعدزنگ زدن تصادف کردیم خداروشکربه خودشون چیزی نشده بودولی ماشینشون ازبین رفته بود.میدونی چیه توام اگه دلت مبگیره ازش به خدابگوبهش بفهمونه

نفس من زندگی من پسرای قشنگم
2731
ما امشب یه بحث کوچیک داشتیم قهر کردم رفتم تو اتاق بعد یه رب اومد درو باز کرد فقط نگام میکرد هیچی نگف ...

ما هم اکثرا اینشکلی ایم منم زیاد کش نمیدم خودم میندازم به شوخی خنده رد میشه میره ولی وقتی خیلی بهم سخت بشه مثل ایندفعه نمیتونم کاری بکنم یعنی سه روزه فقط دارم خودخوری میکنم نابود شدم از درون

چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده  سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ...زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ...بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤
بخدا جای تو باشم همچین میزنمش که بفهمه دیگه از این علیا نکنه 

فردارو تا غروب صبر میکنم اگر نیومد معذرت خواهی میزنمش

چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده  سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ...زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ...بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤
شما راه بهتر سراغ داری بفرما

این سنگین جواب دادنا و چمیدونم بهش بگی ازت بدم میاد و اتاقشون از هم جدا باشه با اینا باور کن به هیچ وجه‌ مشکل حل نمیشه فقط حریم های بحث های آیندشون دیگه حفظ نمیشه میشکنه... مگه میدون جنگه

2740
منم الان تو همین شرایطم اما چون خودمم جواب فحشاشو دادم حداقل جگرم نمیسوزه

باز دمت گرم. من نمیدونم چرا شورشو دراوردم😒 تو روم فهش هم میدن وایمیستم منطقی حرف بزنم🙆🏻‍♀️

چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده  سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ...زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ...بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤
ما هم اکثرا اینشکلی ایم منم زیاد کش نمیدم خودم میندازم به شوخی خنده رد میشه میره ولی وقتی خیلی بهم س ...

ببین منم برام پیش اومده اخرین دعوای خیلی سنگینمون ۴ روز طول کشید ولی اصلا محلش ندادم البته من خونه نبودم شهرستان بودم ولی چهار روز از هم خبر نداشتیم  انقد سخت بود برامو ولی صبر کردم منتظر موندم خودش بهم زنگ بزنه

باز دمت گرم. من نمیدونم چرا شورشو دراوردم😒 تو روم فهش هم میدن وایمیستم منطقی حرف بزنم🙆🏻‍♀️

اخه اصلا نمیفهمن واقعا چیزی از منطق نمیفهمن 

چرا همش زنها کوتاه بیان هی جواب ندن و خون خونشو بخوره 

چ گناهی کردیم زن شدیم ؟!

آدما به اندازه ی کمبودهاشون دیگران را آزار میدن ....🍬
حالااامن خیلی دلم پاکه  خیلی خیلی دلم براهمه میسوزه بدکسی رونمیخام کافیه یکم باهام بدحرف بزنه ...

انقد به خدا گفتم الان کاراش درست نمیشه دیگه. از یه طرف میخوام کارش درست شه از طرفی دلمو میشکنه میگم خدایا

 خودت جوابشو بده بعد هرچی دعا میکنم کارش درست شه نمیشه

چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده  سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ...زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ...بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤

این زندگی ارزش غم و غصه رو نداره 

میدونم دلت شکسته اگه میتونی باهاش صحبت کن و دلیل رفتارشو بپرس 

ولی جای خوابتو جدا نکن هیچ وقت خیلی بده سرد میشید از هم 

نعره هیچ شیری خانه ی چوبی را خراب نمیکند،من از رفتار بی سر و صدای موریانه ها میترسم.
یعنی الان سه رووووووووزه با شوهرت قهری؟اشتباه نکن عزیزم نزار به بی تو بودن عادت کنه 

وقتی بهم فهش داده بعد بروی خودشم نمیاره.تو بودی چیکار میکردی؟

چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده  سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ...زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ...بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز