ما هم ناهار خونه مادرشوهرم باشیم بعد ناهار می خوابیم چون خودش هم میخوابه
تازه اگه از سرکار برم شده پسرم رو نگه میداره میگه تو برو بخواب صبح زود از خواب پاشدی خسته ای من هم یک ساعت میخوابم بعد میام میگم حالا شما برو بخواب
الان دیگه پسرم بزرگ شده ساکت می مونه تا ما بخوابیم
خودشون هم ناهار میان خونمون ظهر میخوابن راحت هم میرن جا میندازن تو اتاق خواب می خوابن راحتیم با هم اصلا اونجوری نیستیم