2733
2739
عنوان

چیکار کنم بتونم رفتار مادرشوهرم روز زایمانو یادم بره

| مشاهده متن کامل بحث + 1504 بازدید | 61 پست

اگه خودت رو دوست داری و آرامشت مهمه پس فراموش کن 

دلت رو صاف کن خدا تو دلهای پاک و مهربونه اینقدر به خودت ظلم نکن با هربار یادآوری روحتو آزار میدی بخاطر خودت فراموش کن نه اون 

خدایا برای تو غیر ممکن وجود نداره،پس غیر ممکن های زندگیم رو ممکن کن🤲🌹❤
بدبختی خیلی خودشو به ما میچسبونه ،مخصوصا بچم ،داره به خودش وابسته میکنه

نزار وابسته کنه 

من نزاشتم دخترم غیر خودم ب کسی وابسته باشه 

درسته اذیت میشم ولی ارزششو داره

میرسد غم های بی پایان به پایان غم مخور


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

با فراموش نکردنش فقط خودتو آزار میدی هر وقت به یادت اومد فقط بگووو خداکنه من مثل اون نشم و بعدش بگذر

خدای بزرگ میدونم همیشه حاضر و ناظری اما غفلت های گهگاه منو ندیده بگیر و خودت هوامو داشته باش .وامیدوارم کمکم کنی تو دلیلم رو صحیح و سالم بغل بگیرم
ببخش تا ارامش پیدا کنی

اصلا نمیتونم چون برای هرکس بهترین روزش بوده برای من تلخ ترین ،نه تنها زایمان بلکه روز عروسیمم همین کارو کرد ،دخترش دم بخته فقط دعا میکنم نه بیشتر نه کمتر وقیقا همین زجرایی ه کشیدمو بکشن

      💙
2728

عزیز دلم همون طور که دیدی و دوستانم گفتن تقریبا 80درصد عروسا این مشکل رو داشتم مخصوصا. سر زایمان اول آدم من خودمم مادر شوهرم دخالت می‌کرد قبل بچه دخالت می‌کرد هنگام زایمان دخالت می‌کرد الانم دخالت میکنه. منم خیلی چیزا یادم نمیره و نرفته ولی دیگه باعث عذا خودت نکنشون

گاهی لیاقتمون خیلی بالا تر از داشته هامونه
نزار وابسته کنه  من نزاشتم دخترم غیر خودم ب کسی وابسته باشه  درسته اذیت میشم ولی ارزششو ...

چجوری؟پسرم صبح تا شب با منه اونو دو سه روز یه بار میبینه ولی وقتی میبینه میره بغلش دیگه بغل کسی نمیاد 

      💙
2740
بدبختی خیلی خودشو به ما میچسبونه ،مخصوصا بچم ،داره به خودش وابسته میکنه

شوهرت که همیشه خونه نیست وقتی میاد در رو باز نکن بگو خواب بودم بگو حمام بودیم بگو رفتیم یه دور زدیم دوبار پشت در بمونه روش کم میشه.هروقتم میاد بچتو بخوابون ببرش تو اتاق باهاش بازی کن بزار یکم تنها بمونه تو پذیرایی البته اگه واقعا آدم عوضیه و تو مخت میره والا که هیچی.منم مادر شوهرم خیلی دخالت میکرد بچم گریه میکرد شیر نداشتم میگفت بده من منم اصلا جوابشو نمیدادم انگار نه انگار که اون حرفی زده کر میشدم کلا

من تا حدودی درکت میکنم

چون مادرشوهرِ خودمم ۴روز بعد از زایمان اومد ۴۸ساعت خودشو انداخت رو کله‌ی من و مامانم

راهِ خونش یه کم دوره،اومد موند 

قشنگ دقم‌ داد ،تو هرکاری دخالت میکرد

میگفت آغوز به بچه نده دل‌درد میگیره!خب احمق بچه گرسنه بمونه؟

اون روزها واقعا پتانسیل اینو داشتم جوری بزنمش که خون بالا بیاره

فکر کن تو اوجِ بدن‌درد و دل‌درد و ضعف و فورانِ هورمونی که دلت آرامش میخواد،یه احمق اینجوری بره رو اعصابت 

از خانه قدم به دنیای بیرون بگذارید در حالی که زنانگیتان پشت در جامانده است، تا انسانی در جمع حضور یافته باشد و اندیشه و گفتار و رفتار او مورد توجه و احترام قرار بگیرد نه جلوه‌های زیبای جسم و زنانگی‌ اش.(امام موسی صدر)
اصلا نمیتونم چون برای هرکس بهترین روزش بوده برای من تلخ ترین ،نه تنها زایمان بلکه روز عروسیمم همین ک ...

نه عزیزم هیچ کیو ندیدم از زایمانش خاطرات خوب داشته باشن انگشت شمارن یا تظاهر میکنن 

چون واقعا حال خود زائو هم خوب نیست 

من بخشیدم و واقعا خودمو راحت کردم چون داشت داغونم نمیکرد با بخشیدن اون خودم به ارامش رسیدم 

چکار کردی زهرتو ریختی

همونجا شوهرم و مادرش رفتن تو اتاق بچه بالاسرش بعد همسرم گفت عزیزم اینو تو ننو نخوابونیم. فهمیدم اظهارات مادرشوهرمه. گفتم ببین عزیزم هر غلطی خواستی کردی از دیروز تا حالا که من زایمان کردم. مهم نیست پامیشم راهم به خونه فامیلات میفته دیگه. اونوقت من میدونم و تو. مامانش خودشو جمع کرد چون قبلا یبار آبروشو برده بودم تو فامیلش. البته قبلش به شوهرم گفته بودم من هر حرفی بزنم کلا بعد زایمان تو به خودت نگیر چون با تو نیستم با بقیه ام. فرداشم گفتم نمیتونم آدم تحمل کنم حالم بده نمیخوام کسی خونه ام باشه به حز خاله ام. شوهرمم مادرشوهرمو برداشت برد

چجوری؟پسرم صبح تا شب با منه اونو دو سه روز یه بار میبینه ولی وقتی میبینه میره بغلش دیگه بغل کسی نمیا ...

سعی کن کمتر کنی دیدنتو 

و اینکه سعی کن نزاری خیلی بغلش کنه

میرسد غم های بی پایان به پایان غم مخور
شوهرت که همیشه خونه نیست وقتی میاد در رو باز نکن بگو خواب بودم بگو حمام بودیم بگو رفتیم یه دور زدیم ...

اخه الان دیگه زیاد نمیبینتش بچم تو هفته دو بار شاید ولی بازم یه جوری میپره بغلش منو یادش میره البته با مادر خودمم اینجوریه 

      💙
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز