نه بابا مال من از نامزدی اینطوری بود یعنی خونه مادرم نمی اومد میگفت بیا سر خیابون ببرمت خونه مادرم همیشه رفت دورهاش رو زد همه کرد هر چی فکر بکنی منم فهمیدم چون کسی پشتم نبود همشون رو ریختم تو خودم با دو تا بچه بعدش من شدم کسی که شب و روزم رو میدادم بهش شدم یه آدم بی روح و سرد اگه جلوی من با یه زن باشه یه ذره هم خیالم نیست چون شدم کوه یخ دیگه بی اعتنا بودم بهش الان برگشته کم کم داره محبت میکنه من دیوونه میشم میگم کاش محبت نکنه برام فکر میکنم داره تجاوز میکنه بهم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
