۳ روزه اومدم خونه پدرم
دیشب شوهرم اومد با پدرم حرف زد و گفت ک امسال شرایطشو ندارم نمیتونم خونه مستقل بگیرم
پدرمم گفت چون دخترمو بیرون نمیبری بازار و گردش نمیبری حداقل باید یه خونه نزدیک خونه ما بگیری ک نزدیک باشه حوصلش سررفت بیاد خونه ما بهمون سر بزنه
اینم بگم مادرشوهرم با ما زندگی میکنه
ازاون محله ای ک هست راضی نیست بیاد نزدیک پدرم
شوهرمم مادرشو تنها نمیزاره
شوهرم ب پدرم قول داد گفت خونه نزدیک شما میگیرم
من گفتم امشب خونه پدرم میمونم ک تنها با مادرت صحبت کنی
نیم ساعت بعد مادرش زنگ زد کلی بد و بیراه بارمون کرد و گفت من نمیام اون طرفا دخترتون هرکار میخواد بکنه