از ساعتای ده دردام خیلی شدید بود ولی چون مامانم پیشم بود دلم نمیامد گریه کنم ساعت یازده دکترم آمد معاینم کرد گفت پیشرفتی نداشته پاشو واستا موقع دردات کمرتو بچرخون و خودش رفت حدود یک ساعتی اینکارو میکردم دیگه نمیتونستم جلوی گریمو بگیرم بیشتر ناراحت این بودم که پیشرفت نداشتم وگرنه من در برابر درد مقاومتم خوبه