ن ببین من کامل نگفتم خلاصه وار بود
اون میدونس من دوسش دارم اما هیچوقت خودم نگفته بودم
از رفتارام یا از بقیع میشنید
اما هربار ک بحثش میشد من میگفتم ن من فلانیو دوس ندارم و حسی بهش ندارم اما از درون نابود میشدم
وقتایی ک پسم میزد منم با پررویی میگفتم منم از تو خوشم نمیاد و فک میکنی کی و این حرفا
این آخرا دختره ک الان باهاش رله خب دوستم بود
رفته بود پیویش گفته بود من دوسش دارم
من نمیخاستم بگه با هزار بدبختی و چت غیر واقعی ینی ب دوستم گفتم بیا پیوی من ازم این سوالو بپرس منم میگم ک ن حسی ندارمو اینا بعدم شات براش فرستاده بود
من دیگ خبری ندارم خیلیم بی محلی کردم
اما دیگ سرنخ و اینا دستم اومد
ماجرای کاور کردن ناخن من شد سرنخ و انگار خیری داشت واقعا
ی چیز بی ربطع اما سرنخی شد ک من متوجه بشم این دونفر یکماهه رلن باهم
ممکنه الان رفیقم حتی واقعیتارو بهش گفته باشه اما برا من مهم نی دیگ من اون زمان خودمو حفظ کردم الانم ک دیگ حسی نمونده واسه من