لطفا نزنيد تو ذوقم و نظرتونو بگين
من از يه نفر خوشم مياد اسمش محمده كه از اشناهاي دوستمه ولي محمد و دوستم باهم سلام عليك ندارن
بعد محمد ميدونه من ازش خوشم مياد.و اينو هم ميدونه كه الهه دوستم از دوسته محمد خوشش مياد
بعد دايي الهه چند وقت پيش محمد و ميبينيه.بحث يه كافه اي ميشه كه پاتوق همه ي ماست.دايي دوستم به محمد كه من ازش خوشم مياد ميگه من نميدونم اين كافه چيه كه همش الهه ميگه خيلي خوبه بعد محمد بر ميگرده ميگه اره الهه همش اونجاست البته پاتوق منم هست
توجه كنيد كه الهه دوسته منه و از دوسته محمد خوشش مياد
و من از خود محمد
چرا محمدي كه حتي سلام نميكنه و قيافه ميگيره و اينا بايد برگرده اينو به دايي الهه بگه.و اصلا اينكه منو الهه هفته يه بار يا دو هفته يه بار ميريم اين كافه چرا الكي گفته همش اونجاست