بچه ها بایین یه لحظه

اکثر افرادی که یکی از والدین رو ندارن این استرس رو دارن.طبیعیه.

حالا بگم موسی دور از پدر و مادر 

مریم بدون پدر و دور از مادر 

عیسی بدون پدر

ابراهیم بدون پدر 

محمد صلی الله علیه بدون پدر و مادر 

همگی در دامان خدا بزرگ شدن.

پس اروم باش چون بودن و نبودن تو برای حل مشکلات کافی نیست.

هیچی دیگه الان چند روزه با مادرشوهرم رفت و آمد ندارم تا دعوتم نکنه نمیرم خونش 😄

ای خواهر نگو که دل منم خونه 😂😂😁😁

گفتم اینو بگم دلت وا شه 

😄

ولی حدی نمیخام باهاشون رفت و آمد کنم همش توهین بی احترامی چشم و هم چشمی حتی پاگشام نکردن که دلم ی ذره خوش باشه 

نامزدی الان ؟

می‌دونی یه وقتایی مجبوری بخاطر آرامش خودت قید این چیزارو بزنی ..اینکه مدام به این فک کنی ک کادو ندادن از اونا چیزی کم نمیشه ولی تورو افسرده تر می‌کنه 

من زمان عقدم خیییلی در قید این چیزا بودم و همه حرکاتشون برام مهم بود ..دیدم دارم عمرمو نصف میکنم بخاطر کسایی ک من براشون حکم یه غریبه دارم فقط 

دیگه انتظاری از کسی ندارم و راحتم 

برای منم دعا کن 

خدا دلتو آروم کنه همیشه 

ب هیچی فک نکن و بدون بدون اذن خدا برگ از درخت نمیفته..شاد باش همیشه بذار بچه هات  مامان شادی داشته باشن 

نه بابا ی بچه دارم اما هنوز بی احترامیاش ن ادامه داره منم از لحظه سال تحویل که دیدمشون دیگه هرکی حتی مادرشوهرم هر بی احترامی کرد جواب دادم دیگه مث قبل ساکت نموندم برامم مهم نیس دیگه در موردم چه فکری میکنن چون همیشه بخاطر اینکه خوب باشم جواب نمیدادم اما الان برام مهم نیس ولی واقعا بخاطر اینکه از اول تا الان یک هزارتومن برام خرج نکردن انقد بهش فکر میکنم که افسردگی گرفتم 

خوب می‌کنی جواب میدی حداقل توی دلت نمیمونه 

منم تا قبل اینکه استخدام بشم خیلی بی احترامی میکردن و یه جورایی کوچیک میدیدن منو و ب خودشون اجازه هر حرف و نظر و توهینی میدادن 

ولی از وقتی استخدام شدم کلا رقتارشون عوض شد ..فهمیدم اینا فقط شخصیت اجتماعی عروس براشون مهمه نه خودش و رفتارش .دارن ب شغل و جایگاهم الان احترام میذارن نه خودم .منم دیگه مثل قبل نیستم و اصلا هم مهم نیس بذار فک کنن خودمو میگیرم .ولی اصلا اینطور نیست از این نوع نگاهشون خیییلی بدم اومد 

اتفاقا باید خودتو بگیری چرا نگیری؟؟؟؟من قبلا میخاسم خودمو خاکی نشون بدم ولی دیدم اینا دنبال آدمی آن که باکلاس باشه و فهمیدم هرچی آدم خودشو بگیره بیشتر میدوئن دنبالش الان میرم خونشون انقد کلاس میذارم و هرکس هرچی میگه حتی اگه جوابی در اون لحظه نداشته باشم حرف خودشو به خودش برمیگردونم همشون نشستن سرجاشون و فهمیدن با کی طرفن 

یه چیزی وقتی توی ذاتت نباشه نمیشه واقعا اداشو درآورد 

مامانم همیشه بهم میگه حرف شمارو اما چون فک میکنم میشم مثل خودشون متنفر میشم از اینکار 

بخدا طبل توخالی هستن ..موقعیت شغلی و خانوادکی من خییییلی بالاتره اصلا بهم نمی‌خوریم هیچ جوره ولی اونقد از خودشون تعریف میکنن و کلاس میذارن و بقیه رو مسخره میکنن بیا و ببین 

آدم خندش میگیره ب کاراشون