بخدا دیشب ساعت چهار خوابیدم.بحثمون شد .افطاری خونه خاهرش بودیم از وقتی رفتیم رفت رو اعصابم عفریته تا وقتی اومدیم سلاممو هم به زور جواب داد همش تیکه انداخت بهم کصافت .اح ولش کن نمیخوام دبگه بیشتر ازین مغزمو خسته کنم.برن گم شن همشون ولی وقتی شوهرمم طرف اونا رو میگیره دیگه کم میارم و زندگی برام سخت میشه