چن وقته حس میکنم جاریم به شوهرم نظر آره، ماجرا از اونجایی شروع شد که جاریم با همسایمون سر بچه دعوا کردن و شوهر من رفت و ازشون طرفداری کرد و بعد جاریم چن بار زنگ زدو گفت که بیا با شوهرم دعوام شده و فلان و بهمان و شوهرم همش از جاریم دفاع میکرد و میگفت حق با تو عه، حالا جاریم خیال برش داشته که حتما شوهرم ازاون خوشش مییاد که طرف اونو میگیره هرموقع میخاد بیاد خونمون یا جایی ک میدونه ماهستیم آنچنان آرایشی میکنه که انگار میخاد بره عروسی و لباسای خیلی بی حجاب میپوشه مدام ب شوهرم خیره میشه و مخصوص میره جلوش وایمیسته هی نازو عشوه میاد، چند بار با چشم خودم دیدم نگاههای زشتو هوس الودشو میخاستم برم همونجا چن تا بارش کنم، خودمو نگه داشتم، نمیدونم ب شوهرم بگم یا ب جاریم ک خودشو جمه کنه چیکار کنم خیلی داغ نمو حرص میخورم شوهرم همچین آدمی نیست ولی جاریم کرم داره بالاخره مردم وقتی ببینه یکی با عشق و لذت داره نگاش میکنه خوب،،،،،، 😱 😬😢😢😖
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
« Made in pain 💔» به دَشتـی رسیدی بلندتر بخند! بلندتر بخند یادِ خونه بیـوفتُم ..:) هر هویتی رو رها کردم. هر احساسی رو از بین بردم. هر خاطرهای رو دفن کردم و هر آرزویی رو نادیده گرفتم. به نظر میرسه بینقصترین فرصت برای زندگیکردنه. بدون زنجیر. مردمان شهر برای آزادی تابوت ساختندو برای عشق مرز، غافل از اینکه نه آزادی در تابوت جا میگیرد، نه عشق مرز میشناسد.-ارنستو چگوارالینک تاپیک اهدای عضو من کلیک کنید. ❤️