سلام ...بچه ها صرفا تاپیک زدم برا درد دل میدونم مشکلم پاره نداره جز سکوت درواقع بیشتر مشکلات خانمها راه حل نداره...بلخره براتون بگم خسته هستم از بی فکری وبی توجهی شوهرم ...ولی نه بی فکر نیس پس چرا خوب بلده برا من حساب و کتاب بکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟نمیدونم چه جور شروع کنم.......شوهر من یه ادمی هس بی حساب برا خانوادش خرج میکنه بی حساب ها........وضع مالی شوهرم وخانوادش خیلی خوبه ....ولی مشکل من اینجاست من یه برادرشوهر دارم از شوهرم بزرگتره ولی شوهرم از اون زودتر ازدواجچ کرده میگفتن ایشون مشکل پسنده مثلا(چوب تمسخرهاش رو هم خورد وداره میحوره بماند)بعئ 8سال از ازدواج ما بلخره ازدواج کرد فوق العاده خسیس و سیاست مدار ......حتی تو عروسی ما نیومد و کارو ک بماند تبریک نگفت....ولی شوهر ساده من ب حرف مامانش عروسی اون دوتا سکه داد خونه بزرگتره رو دادن ب اونا اونم ما ک 8سال زودتر ازدواج کرده بودیم اونجا چندسال خالی موند ما تو خونه کوچک زندگی کردیم اینا چند نمونه جزئئ هستش بخداحالا اینا مهم نیستن بخدا شما قضاوت کنین من حساس هستم ب قول شوهرم یا موضوع سو استفاده و اعتماد کورکورانه شوهرم ب مادرش و خانوادشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ادامه داره
یوسف از جرم زلیخا مدتی زندان برفت/مهدی «عج» از اعمال ما حبس ابد گردیده است