سلام به همه مامانا.
من یه دختر 3 سال و 3 ماهه دارم.حدوده 2 ماهه که یه شخصیت خیالی به اسم ملیکا تو ذهنش ساخته و هی پرورشش داده....اولا خیلی داستان را جدی نگرفتیم ولی الان همه دوستان صمیمی اش را گذاشته کنار و فقط از اون حرف می زنه.ملیکا هرروز تو یه سن و شرایطه. یه روز عروسه یه روز بچه دار می شه یه روز مامانش مریضه و.....نمی خوام از بچم تعریف کنم ولی مربیهای مهدش می گن به نسبت همسناش خیلی باهوشتر و تیزتره....حالا ما موندیم با این ملیکا چیکار کنیم. بهش اهمیت ندیم؟بال و پر بهش بدیم؟باهاش قاطعانه حرف بزنیم و بگیم که همچین کسی نیست؟
راستی یه حریم خیلی خیلی سفت و سختی هم دور این ملیکا کشیده و به ما خیلی اجازه مداخله نمی ده.
توی مهد و تو کل اطرافیانمون هم کسی به اسم ملیکا وجود نداره.تلویزیون هم به ندرت می بینه.
خواهش می کنم اگه کسی تجربه ای داره یا یه مشاور خوب تو تهران می شناسه راهنماییم کنه.
گاهی اونقدر خدا زود به خواستمون جواب می ده که باورمون نمی شه از طرف اون بوده...اینجاست که می گیم :"عجب شانسی آوردم"