سلام خانوما امروز با شوهرم رفتیم بیرون خرید عید بکنیم سر اسانسور مرکز خرید دعوامون شد قبلش خوب و خوش بودیم ولی اسانسور خراب بود من به شوهرم گفتم بیا با پله بریم گفت نه باید وایسی تا بیاد اسانسور منم گفتم چی میشه مگه با پله بریم من با پله میرم تو با اسانسور بیا هر کی زودتر رسید
خلاصه من با پله رفتم بالا منتظرش بودم دیدم اومد با قیافه ی عصبی من تا اومدم حرف بزنم جلو مردم زد تو سر من یه لگد ام زد به پام من همینجور موندم تو شوک اصلا انتظار همچین کاری نداشتم حرفی نزدم از خجالتم همه نگاه میکردن فقط گفتم تو خیابون منو میزنی برگشت گفت مگه تو صاحاب نداری ک واسه خودت میری بعد خودش گفت گم شو برو تاکسی سوار شو برو و راهشو از من جدا کرد منم بغض گلمو گرفت میخواستم گریه کنم وسط خیابون اومدم تو تاکسی بهش پیام دادم خیلی بی غیرتی زنتو جلو مردم میزنی که اس داد بیای خونه کشتمت و بعد ۲ دقیقه دوباره اس داد درای خونه رو قفل کردم برو خونه ی پدرت حرومزاده منم گفتم حرومزاده خودتی و رفتم خونه دیدم بله درای خونه رو قفل کرده من پشت در موندم شب عیدی نمیتونم برم قهر عید پدر مادرمو خراب کنم ۲۰ بار بهش زنگ زدم جواب نداد اخر اس دادم ییا درو باز کن یخ کردم ک زنگ زد گفت دارم میام الان خونم اونم گذاشت رفت شما بگید چیکار کنم دارم دق میکنم از غصه😔😔