شب عید رفتیم خونهدمادرشوهرم
من ۴ سال عروسشونم
بردارشوهرم تازه ازدواج کرده برج ۸ بود عقد کردن
من قبلنا اولای عقدم یه شلوار بردم خونه مادرشوهرم ک هر چند وقت میرم اونجا اگ شب واستادیم بپوشم
اون شلواری ک برم لش از این پسرونه ها
من ک اومدم خونه خودم بردار شوهرم اون شلوارمو برداشت برا خودش
شب عید ک رفتیم خونه مادرشوهرم
شب موندگار شدیم
من شلوارمو خاستم ولی تو اتاق برادر شوهرم بود
به خانموش گفتم میشه بری فلان شلوار دو بیاری گف باشه هی نرفت هی گفتم میشه بری بیاری من شلوارم داره اذیتم میکنه گف باشه
باز بعد نیم ساعت صداش زدم گف فک کردی میرم شلوار رو میارم خلاصه هرچی گفتم بلند نشد
گفتم خب بزار خودم میرم میارم گف نمیخاد
😐 رفتارش رو مخم بود خب شلوار خودمه
حالا من نمیدونستم قراره شب موندگار بشیم وگرنه لباس میبردم برا خودم
غیرت به خرج داد برا شلوار شوهرش مثلا 😶