2737
2734
خسته و کوفته از دانشگاه میرسم خونه!
پتو و بالشمو بر میدارم!
سرم رو بالش نرسیده از هوش میرم!
وقتی با بد خلقی تمام از این خواب کسل کننده بیدار میشم فقط و فقط یه چیز سر ِحالم میاره!
اونم وقتیه که مامان میگه:
مرجان،مریم زنگ زد گفت ایلیا همش داره تو خونه راه میره میگه: لِــ لـِـ
دیدم خوابی بیدارت نکردم!
دلم غش میره!
بعد یه کم قربون صدقه رفتن به مامان میگم امشب مهمون دارن!
فردا بهش زنگ میزنم!
فردا که میشه میگم نکنه هنوز خواب باشه!یه کم صبر میکنم خود ِمریم زنگ میزنه!
گوشی رو که بر میدارم صدای نازش گوشمو پر میکنه!
لِــ لِــ
بازم دلم میریزه!
چرا انقد دوسش دارم!!!
از ته دل میگم:
جون ِدلم خاله؟!
باز دوباره با زبون خودش صدام میزنه!
بازم از ته دلم میگم جونم،چی بخرم برات خاله؟!
اونوقته که لیستش شروع میشه!
بَــ بَــ { به به }
بوپ { توپ }
نـِـ نـِـ { نی نی }
مامین { ماشین }
صدای خنده ی مریم از اونور میاد!
میگه ایلیا دیگه چیزی نمیخوای مامان؟!
و ادامه میده:مرجان پاشو کاغذ خودکار بیار لیستو بنویس!
با تمام وجود میگم رو چشمم خاله همشو برات میخرم!
بعد یه کم حرف زدن تلفنو قطع میکنم!
اونوقته که رومو میکنم سمت آسمون ِخدا میگم از ته ته دلم میگم شکرت مهربونم!شکرت به خاطر ایلیا!شکرت که هست و شده همه دنیای من!

خاله مرجان نوشت:عشق ِکوچولوی من،برای بار هزارم میگم،مرجان تا ته ته دنیا،تا ته ته توانش دوستت داره و از جونش برات مایه میذاره!

مــن خــودم هــســتــم و یــک حــس غــریــب،کــه بــه صــد عــشــق و هــوس مــی ارزد!
خیلی تو نی نی سایت پیش اومده شریک غمای هم بودیم!
حالا من دوس داشتم شما شریک شادی من باشید!
مــن خــودم هــســتــم و یــک حــس غــریــب،کــه بــه صــد عــشــق و هــوس مــی ارزد!


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731
2740
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687