یه بارم سر بارداری پسرم بودم فک کنم ۵ ماهم بود ظهر بود خوابم برد
خواب یکی از همکلاسیام که از همشهریامونم بود دیدم که چندسالی میشد توی تصادف فوت شده بود
بهم گفت عمر تو تا همینجا بود خدا بخاطر پسرت ۱۲ سال بهت بخشید😭😭
همش میگم ۱۲ سالگی پسرم تنها میمونه خیلی ناراحتم همیشه😭
خواب دیدم عمه ام به دختر عمه ام که کنارم وایستاده بود گفت گریه نکن از دوریم دنیا همینه ، فقط اون مرغی که دستتونه درست خرد کنین (یعنی درست زندگی کنین با حق زندگی کنین) ... همین عمه ام رو عمه کوچیکم بعد فوت خواب دیده بود بهش گفته بود فلانی اینجا خیلی قانونش با دنیا فرق داره
یه دوست خیلی خوب و مهربون هم تو دانشگاه داشتم تصادف کرد فوت کرد اونم تو خواب گفت همه چی خوبه فقط یه کم به حجابم گیر دادن ازم پرسیدن ، تازه حجاب خوبی داشت اونم سال ۸۶ که لباسا عادی بود مثل الان نبود
یکی از بچه های دانشگاه هم یادمه تعریف می کرد یکی از دوستاش فوت شده بود به خوابش اومده بود و گفته بود دنیا عین حبابه نگاه کن حبابه خودتو مسخره اش نکن دستت رو پر کن
برای پسرخاله ام که با کرونا فوت کرد زیاد صلوات میفرستادم یه شب خواب دیدم پشت یه میز نشسته تو خونه ی قدیمی مون که پر از مهمونم بود بهم گفت تو خیلی شرمنده ام میکنی ممنونم فهمیدم صلوات ها رو میگه
مامانم مادربزرگم رو بعد از فوت خواب دیده بود که با یه دختر کوچولو تو یه باغ قدم میزنه پرسیده بود مامان این کیه گفته بود خواهرته که خیلی کوچیک بود فوت کرد وقتی اومدم اینجا منتظرم بود
یه معامله ای هم پدرم میخواست انجام بده خواب پدربزرگم رو دیده بود بهش گفته بود من با پدر فلانی (طرف معامله ) اینجا کار رو تموم کردم قیمت رو هم تموم کردیم .. همونم شد
سلام دوستایه گلم
تاپیک قبلی چیشد.سیو داشتمش.هرچی گشتم.نبود😥
منم چند بار خواب دیدم.
یه بار خواب دیدم نمیگم چی شد که مردم .
بعد که مردم با چهار تا از دوستام باهم همزمان مردیم هممون رفتیم اون دنیا.یهو دیدم یه لوله های بزرگ که ادم از توش رد میشه شیشه ای که از بیرون میدیدیش فرشته ها گرفته بودن ادما رو هرکی رو واسه یه گناهی غذاب میدادن دیدم یکی رو از تو لوله در اوردن دوتا فرشته زیر بغلشو گرفته بودن میبردنش بهش میگفتن تو دیگه راحت شدی تموم شد غذابت پاک شدی....
بعد به ما چند نفر گفتن شما نمیخواد از این لوله ها رد بشید بیایید باید برید ملاقات خدا شما شهید شدید منو بردن تو یه جایی بعد فقط نور میدیدم اونجا یه چیزی شبیه درجه داشتن میدادن .....
این قضیه گذشت تااااا یک سال بعد دقیقا اتفاق افتاد ولی من نرفتم یعنی بعدا فهمیدم که چرا نرفتم اگه رفته بودم اون خوابم به حقیقت میپیوست نحوی مردنم نگفتم.دقیقا اگه قبول کرده بودم عین خوابی که دیدم که چطوری میمیرم پیش میومد ولی متاسفانه دیر فهمیدم
من یبار خواب عمه ی پدرمو دیدم سال ها میش فوت شدن گفتم عمه خوبی نیستی نمیای سر بزنی دیدم گفت من پیش خدیجه بودم تو خواب فکر کردم منظورش یکی از فامیلای شوهر منه گفتم عمه تو اونو از کجا میشناسی گفت نه منظورم زن امام خمینیه !!!!!وقتی بیدار شدم سرچ کردم دیدم اسم همسر امام خمینی خدیجه ثقفی بوده!اصلاااا اینو نمیدونستم من خیلی برام جالب بود
