من.علاوه بر برادر سمی مادر سمی هم دارم.ولی دیگه خداروشکر تصمیمو گرفتم اردیبهشت ماه از خونه میرم
نه من ازدواح کردم. اون مجرده. تقریبا ۳۰سال داره. داداش کوچیکم مجبوره تحملش کنه. دلم براش میسوزه بخدا. خیلی ب خودش فشار میاره جوابشو نده. همش میگه احترامشو نگه داشتم..
اما اون خیلی حسوده، بدبینه، کینه ایه، خودخواهه.. اصلا نمیشه گفت.. واقعا نبودنش بهتر از بودنشه
برادر سمی
دارم برنامه ریزی میکنم که ازش دور شم
حرفی میزنه جوابشو نمیدم یا میزنم به نشنیدن یا فقط نگاه میکنم در حد سه ثانیه و رومو برمیگردونم
آروم حرف میزنم
اینجوری فهمیده زیاد به پرو پای من نپیچه
داداشه من کوچیکه ولی یه عجوبه ای هست ازدستش میخام سرمو بکوبم تو دیوار اگه باهم تنها باشیم قطعا یکیمون میمیره
من من🥺
من پسرم تک فرزنده همیشه دلم براش میسوزه ولی همسرم میگه خواهر برادر جز دردسر چیز دیگه ای ندارن و بچه دوم نمیخواد ،پیامای شمارو ک میخونم میگم شاید حق با همسرمه ،،،،شماها نظرتون چیه ؟
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
