من یبار قهر کردم رفتم خونه پدرم پدر مادرم نمیداشتن دیگه برگردم اما شوهرم اومد دنبالم خودم به اصرار پاشدم باهاش رفتم اما همین باعث شد که راه دخالت خانواد وخانواده شوهر تو زندگی ما باز بشه و منو نسبت به زندگیم سرد کنن وخیلیم سریعمهریمو بخشیدن حق طلاقو برام گرفتن وجداشدم
مامانم هرروز زنگ میزد من اون موقع کنکور داشتم بهم میگفت فعلا درستو بخون ولی بعداز کنکوت باید حتما جداشی منم رفته بود تو سرم که باید جداشم دیگه اصلا رقتارمون تحت کنترل خودم نبود هرکی هرچی میگفت میگفتم اوکی حرف تو درسته همونو انجام میدادم