عقد خواهرشه
اون یکی خواهرش زنگ زده میگه سکه بدیم بهش
شوهرم تاحالا نظرمنو راجع به هیچی نخواسته بمن میگه نظرت چیه
میدونه من عزادارم و سه ماهه برادرجوون ازدست دادم و نمیرم...وقتی گفت نظرت چیه اونو براش بخرم گفتم نظری ندارم
برگشته میگه مگه زنداداشش نیستی
یکی نبود بگه پس چراحرمت زنداداش نگه نمیدارن حرمت مشکی تنم تاهمین امروز مراسماتو تولد و جشن وهزارجور ادااطوار دارن زنداداشش نیستم ولی واسه ریخت و پاشاش زنداداشم
این درحالیه که من خودمم هیچی طلاندارم حتی یک گرم.خونم هیچی وسایل مبل اینانداره کلا داغونم
بهش گفتم من نظری ندارم بمنم نگو میگه تو کینه ای هستی
گفتم باشه ولم کن
بروهرکارمیخوای بکن ولی نظرمنونخواه که اصلا دلخوشی ندارم...ولی ناراحت شدم براش😩
خدایا چقد داغونم