2733
2739
عنوان

خواهرشوهرم خیلی پررو شده یا من خیلی حساسم

| مشاهده متن کامل بحث + 1332 بازدید | 67 پست
عزیزم مریض و بی حال بودی مهمونی نمی رفتی .منم خیلی بدم میاد خونه نامرتب باشه یا رو کابینت وسیله باشه ...

نمیخواستم برم اصلا سه بار به شوهرم گفتم من نمیام خودت برو

چون هم خودم هم پسرم سرما خوردیم گفت نه بیا اصلا به کسی نگو سرما خوردم

رفتم اونجا بدتر هم شدم 

اگه نمیرفتم خونمون شر به پا میشد


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خونه مادرشوهرم خیلی خیلی کثیفه چون پیره خودش نمیتونه دخترشم زیاد نمیاد خونشو تمیز کنه پتوهاش اگه بن ...

باشه میگی که سنشون بالاست خواهرشوهرتم سنش بالاست حالا چون کثیف هست تو هم باید کثیف کنی 

خیلی حرفت زشت بود تو وظیفه خودت هست وسایل مورئ نیار بچه تو ببری وقتی کمک نمیکنی سربارم نباشی 

هر بچه ای منو میبینه میگه خوشبحال بچه تون چقدر مامان مهربونی داره   ولی نمیدونن من بچه ندارم  کاش خدا نگام میکرد من باردار میشدم و صاحب یه فرزند سالم و زیبا خدایا امیدم به تو هست خودت دستمو بگیر
زنداداشم منم همین طوریه پسرش پوشک‌نمکنه تابانه به جای مادرم یا همین طوری شلخته بازی درمیاره من بدم م ...

زن داداش منم واقعا...

وسایلشم جمع نمیکنه هیچوقت اون بیاد خونمون داغون میشه والا

هیچ کمکی هم نمیکنه . پوشک بچشو باز میزاره میگیم ببند یهو خرابکاری میکنه . عین خیالش نیست برمیداره زیرانداز پنبه ای تازه مامانم دوخته رو میزاره زیرش خجالتم نمیکشه

استفراغ میکنه بچش تمیزشم نمیکنه 😩

2728
چه ربطی داره. شما که بدحال بودی کمک نکردی حتما اون در حال انجام کار بود دوست نداشت دوروبرش شلوغ باشه ...

من تا حالا بهش بی احترامی نکردم ولی دیگه خیلی مسخرست من تو حال نشستم منو صدا کرده میگه بیا گوشت کوب برقی رو از اینجا بردار

این یعنی جی آخه

خونه مادرشوهرم خیلی خیلی کثیفه چون پیره خودش نمیتونه دخترشم زیاد نمیاد خونشو تمیز کنه پتوهاش اگه بن ...


به هر حال هر کسی یه حساسیت هایی داره.  خواهر شما هم همینطور

منظور هیچکس این نیست که شما رفتی خونه اونا رو کثیف کردی که حالا داری از خودت دفاع میکنی

منظور اینه که بیخیالش بشی ،  یه موضوع کوچیکو زیادی بزرگ کردی بابا

 

❤️ 
من تا حالا بهش بی احترامی نکردم ولی دیگه خیلی مسخرست من تو حال نشستم منو صدا کرده میگه بیا گوشت کوب ...

عزیزم هیچوقت انتطار نداشته باش کارای تورو جمع جور کنه شده یه نخ از زمین مال تورو بلند نکنه

وقتی دست و پا داری خودت انجام بده تمام

و اینکه زیاد حرص نخور شاید قبلا چندبار تکرار کردی وسایلتو سرجاش نزاشتی

2738
زن داداش منم واقعا... وسایلشم جمع نمیکنه هیچوقت اون بیاد خونمون داغون میشه والا هیچ کمکی هم نمیکنه ...

بعد اون یکی زنداداشم الهی خیرببینه وقتی میاد میشوره وتمیز میکنه رختخابا رااز اول جمع میکنه خلاصه خیلی بزرگوار خدایی من خودم میرم خونه مادرشوهرم تمیز نمیکنم اما خوب بریز بپاش هم نمیکنم 

اصلا حرفاشو ب ی ور حساب نکن  بخدا منم تو ی خانواده ای افتادم ک همسرم فرزند اخره  و خواهر ...

دقیقا خیلی چرت و پرت بهم میکه

تولد پسرم خودم رفتم آرایشگاه کلی خوشگل کردم لباس آنچنانی پوشیدم میگفت لباس پسرت خوب نیست این‌جیه پوشوندی بهش

احساس میکنم بدشون اومده بود من انقدر خوشگل شدم🤣🥴

نه نمیزارم 🥴

من بودم همونجا بلند میگفتم جم کن 

چرا خودت کارتو نمیکنی که بهت تذکر ندن 

هر بچه ای منو میبینه میگه خوشبحال بچه تون چقدر مامان مهربونی داره   ولی نمیدونن من بچه ندارم  کاش خدا نگام میکرد من باردار میشدم و صاحب یه فرزند سالم و زیبا خدایا امیدم به تو هست خودت دستمو بگیر
من تا حالا بهش بی احترامی نکردم ولی دیگه خیلی مسخرست من تو حال نشستم منو صدا کرده میگه بیا گوشت کوب ...

صداتون کرد یعنی شلخته نباش باید متوجه تون‌ می کرد تا تکرار نکنید

کریستین بوبن نویسنده مورد علاقه من تو کتاب دیوانه وار می‌گه هنر اصلی هنر فاصله هاست. زیاد نزدیک به هم می سوزیم. زیاد دور از هم یخ می زنیم. باید جای درست را پیدا کنیم و همان جا بمانیم.برای من عجیبه ما معتقدیم به دوری و دوستی ولی اصرار به ازدواج داریم. بله فرار از تنهایی نیاز به حس امنیت و یک رابطه جنسی مستمر و سالم و در نهایت فرزند آوری هست ولی باید به این جنبه هم فکر کرد که چقدر دوست داشتن واقعی را با عادت کردن به ف*اک دادیم؟ حسابش را کردیم که چقدر استعداد خصوصا زنان به تبع ازدواج از بین رفته؟ حسابش رو کردیم که چقدر آدم مهاجرت تحصیل تو بهترین دانشگاه ها شغل در یک شرکت بین المللی و یا دنبال کردن هنر و کار مورد علاقه رو گذاشتن پای این حضور همیشگی کنار هم ؟ پس اگه زندگی شما از عشق ناب به عادت رسیده اگه ازدواج شما چیزی شبیه به توقف پروژه توسعه فردی بوده اگر برای رشد یک نفر باید جای پایش روی شانهء له شده دیگری باشد اگر فارغ از فشار خانواده و دید جامعه و قانون آدم ثروتمند و قدرتمندی بودید انتخاب شما در این لحظه دیگه همسر شما نیست باید بگم چیزی شبیه به مرگ تدریجی رو تجربه می کنید. برای دوباره عاشق شدن و عاشق موندن تلاش کنید به طول زندگی فکر نکنید مهم نیست چند روز و چند سال کنار هم هستید به عرضش فکر کنید به اینکه از لحظه لحظه ی زندگی کنار هم لذت بردید یا نه برای من خیلی عجیبه آدم ها از خیانت می ترسند اما از عادت نمی ترسند آدم مگر چند بار زندگی می کنه که بیست سی چهل سال رو با کسی بگذرونه که لاجرم باید با اون باشه دوستش نداشته باشه و مثل یک کارمند مثل یک هم‌خانه باهاش ادامه بده.
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز